یکشنبه

دولت استعمارگر انگلستان در تلاش برای تجزیه ایران


« تمام فتنه هاي مختلفي كه به مرور در ايران برپا شده است ، گرچه به نظر چنين آيد كه دليل و جهتي نداشته و خود به خود برپا مي شود ولي اگر محقق بي طرف و بي غرضي با نظر دقت به تمام آنها نگاه كند ملاحظه خواهد نمود كه اين فتنه های پی در پی و مرتب ، به طور واضح و آشكار به دست طرّاح قابل و زبردستي طرح ريزي شده. يعنی همه اين فتنه و آشوب ها عليه نفوذ و اقتدار ايران بوده و بر ضد مذهبِ سكنه آن و برای ضعيف ساختن و از بين بردن مركز ثقلی كه در هنگام لزوم و مواقع معين ممكن است پناهگاه عمومی واقع شود.»[1]   « بعد از فوت فتحعليشاه ، چندين تن از شاهزادگان قاجاريه به تحريك انگليسی ها ايران را خواستند تجزيه كنند. ميرزا ابوالقاسم قائم مقام آن نقشه های جنايتكارانه را در هم نورديد. انگليسی ها هم به دست عمال خود قائم مقام را به كشتن دادند. بعد از قتل قائم مقام تا صدارت ميزا تقی خان فراهانی در ايران هرج و مرج سياسي حكمفرما بود و جاسوسان انگليسي بدون هيچ مانع و رادعي در همه مملكت رؤسای قبايل و متنفذين را به ياغيگری و تجزيه ممالك ايران ترغيب مي كردند. در خراسان افاغنه را براي تصرف سيستان محرك مي شدند. در مرو تراكمه را براي تصرف گرگان تحريك مي كردند. در بغداد عثماني ها را برای تصرف جزاير بحرين مشوّق مي شدند.»[2]
« دولت انگلستان در زمان قاجار به جداسازی منطقه قفقاز و هرات از ايران بسنده نكرده و چون ايران هنوز به اندازه ای كه مورد نظر انگلستان بود تضعيف نشده بود ، طرحی برای شورش ايل بختياری و تأسيس دولت خودمختار بختياری و تجزيه لرستان و خوزستان در دستور كار قرار داد. انگلستان برای آغاز هرگونه فعاليت در مناطق مورد نظر خود ابتدا عوامل نفوذی و جاسوسان خود را به مناطق هدف اعزام مي نمود. دنيس رايت درباره اعزام جاسوس به ايران از سوی دولت بريتانيا و كمپانی هند شرقی مي نويسد: « قصد آنان اين نبود كه عليه حكومت شاه قاجار دست به دسيسه و تحريك زنند بلكه آن بود كه برای كسانی كه مسئوليت دفاع از هندوستان را به عهده داشتند اطلاعاتي فراهم آورند. اين فعاليت جاسوسی و اطلاعاتی را به طور كلی مي توان به دو دوره تقسيم كرد: اول؛ فاصله سالهای 1809 الي 1838 (1224 تا 1254 قمری) كه طی آن ، افسران وابسته به هيئت های مختلف نظامی در جستجوی اطلاعات در ايران دست به سفرهای دور و درازی مي زدند...»[3]  دولت انگلستان در سپتامبر سال 1840 ميلادي(1219 ش.  1256 ق.) پس از دريافت اطلاعات مقدماتی از سوی جاسوسان درويش نمای خود در منطقه گلپايگان و توابع ، يكي از جاسوسان برجسته خود به نام اوستين هنری لايارد را جهت تحريك محمدتقی خان بختياری و ارائه كمكهای مالی و تسليحاتی به وی به منطقه اعزام نموده و لايارد سرانجام وی را به شورش عليه حكومت مركزی وادار نمود.»[4]  كارل اي ماير در كتاب "شاه سازان؛ پايه گذاري خاورميانه معاصر" مي نويسد: « ايران در ابتداي سده ي پيش سرزميني بود بهم ريخته و جولانگاه جاسوسان روسيه و انگلستان.» دكتر هينريش بروگش ، سفير پروس در ايران نیز در كتاب "سفری به دربار سلطان صاحبقران" (جلد2،ص354) به ملاقات با يك جاسوس انگليسی در روستای عسكرون از توابع گلپايگان و ناآرامی های ناشی از شورش بختياری ها اشاره می كند.



[1] - محمود محمود، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن 19،ص236
[2] - خان ملك ساسانی ، دست پنهان سياست انگليس در ايران،ص25-22
[3] - انگلیسی ها در میان ایرانیان،ص187
[4] - خاندان امام خمينی؛ پژوهشي ژرف در گوشه ای از تاريكي های تاريخ ، مهدی شمشيری.