یکشنبه

دلایل بطلان بدعت ولايت فقيه


« همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها ، هواپرستی و بدعتگذاری در احکام آسمانی است که قرآن با آن مخالف است و در نتيجه آن گروهی بر گروهی دیگر ولایت یابند که بر خلاف دین خداست.»[1]
ولایت محدود فقیه از جمله حق قضاوت ، صدور فتوا در مسائل شرعی ، اخذ وجوهات شرعی و رسیدگی به امور حسبیه از دیرباز در فقه امامیه مطرح بوده و در ارتباط نزدیک با نهاد مرجعیت است. شیخ مرتضی انصاری از نخستین فقیهانی ‌است که به بحث در مورد ولایت فقیه می‌پردازد. او این بحث را در کتاب مکاسب خود مطرح کرده و منصب فقیه جامع‌الشرایط را در سه منصب افتاء ، قضاوت و سیاست شرح می‌دهد. او ولایت فقیه در افتاء و قضاوت را می‌پذیرد ولی گسترش آن به حوزه امور سیاسی را خیر. او معتقد است كه: « استقلال فقیه در تصرف اموال و انفس، جز آن‌چه از اخبار وارده در شأن علما تخیل می‌شود  به عموم ثابت نشده‌است» و « اقامه دلیل بر وجوب اطاعت فقیه همانند امام جز آنچه با دلیل خاص خارج می‌شود ، خار در خرمن کوبیدن است. فاقامه الدلیل علی وجوب اطاعه الفقیه کالامام(ع) الا ما خرج بالدلیل دونه خرط اقتاط» [شیخ مرتضی انصاری. المکاسب، قم: مکتب علامه ، ۱۳۶۸. فصل بیع]   فقيه بزرگي چون شيخ مفيد كه به دروغ ادعا مي شود معتقد به ولايت فقيه بوده مي گويد: « اقامه حدود در دست فقها نيست بلكه در دست امامان معصوم و نايبان خاص آنهاست. اگر فقيه قدرت داشته باشد بر اجراي احكام و حدود ، مي تواند بر غلام و فرزند خود جاري كند در صورتي كه علم داشته باشد و از سلطان نيز خوف نداشته باشد» (تازه اين استنباطي است كه اين فقيه به طور غير مستقيم از بعضي از روايات كرده و قول ايشان حجت نيست.) ولايت مطلقه فقيه كه به معناي تشكيل حكومت غيرمعصوم از سوي يك مدعي نيابت در دوره غيبت كبري مي باشد هرگز در تشيع وجود نداشته است. تنها حاكميت مشروع در تشيع ، حاكميت امام معصوم است. علماي شيعه در طول تاريخ تشيع در نهايت ، منصب قاضي القضاتي و اجراي حدود را قبول كرده اند كه آن نيز مطلقاً به معناي حكومت نمي باشد.
تشیع چه می گوید؟  بنا بر اعتقاد اهل تشیع ، پيامبر خاتم (ص) به دستور خداوند حضرت امیر مؤمنان علی(ع) و يازده فرزند ايشان را به عنوان جانشينان خود تا واپسین روز دنیا تعيين فرمودند. امر امامت امیرالمؤمنین و خلافت بلافصل ایشان علاوه بر اشارات قرآني (آيات 3، 55 ، 56 و 67 سوره مائده و...) در احاديث صريح نبوي (ثقلين ، غدير ، منزلت ،  يوم الدار و...) در منابع معتبر اهل تسنن به صورت متواتر وجود داشته و قابل تردید نیست [رجوع: کتاب شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع  ، کتاب المراجعات ، كتاب نص والاجتهاد و...] و علمای اهل تسنن نیز امروز منکر آن نیستند اما سعی در کتمان آن از عوام دارند   پیامبر در سخنرانی غدیر فرمودند: « پس از من به فرمان پروردگار، علی ولیّ و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی قیامت که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام خواهد داشت.» و فرمودند: « بدانید جبرئیل از سوی خداوند خبرم داد: "هر آن که با علی بستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد ، نفرین و خشم من بر او باد." هر کس باید بنگرد که برای فردای رستاخیز خود چه پیش فرستاده. تقوا پیشه کنید و از ناسازگاری با علی بپرهیزید مباد که گام هایتان پس از استواری درلغزد که خداوند بر کردارتان آگاه است.» و در همان سخنرانی با اشاره به قصد سوء منافقان از میان صحابه فرمودند: « آگاه باشید که به زودی پس از من ، امامت را به پادشاهی بدل نموده، آن را غصب کرده و به تصرف خویش درآورند. پس نفرین و خشم خداوند بر غاصبان و چپاول گران.»  و فرمودند: « ای مردمان ، به زودی پس از من پیشوایانی خواهند بود که شما را به سوی آتش می‌خوانند و در روز رستاخیز تنها و بدون یاور خواهند ماند. ای مردمان ، خداوند و من از آنان بیزاریم.ای مردمان ، آنان و یاران و پیروانشان در بدترین جای جهنم، در جایگاه متکبّران خواهند بود.» و در پایان خطبه به بازگشت امر به پیشوایان الهی اشاره فرمودند: « ای مردمان ، آگاه باشید که همانا آخرین امام ، "قائم المهدی" از ماست. او بر تمامی ادیان چیره خواهد شد. آگاه باشید که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران. آگاه باشید  که اوست فاتح دژها و منهدم کننده آنها. آگاه باشید  که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرک. آگاه باشید  که او خونخواه تمام اولیای خداست...»  بطوری که پیامبر خبر داده بودند ، صحابه منافق [که صرفاً برای رسیدن به جاه و مقام دنیایی ظاهراً به پیامبر ابراز ایمان کرده بودند و آيات بسياري در نكوهش ايشان در قرآن نازل شده و فسق ايشان در منابع و كتب معتبر اهل سنت ثابت مي باشد] در توطئه خود برای غصب حکومت موفق شدند زیرا رگ و ریشه های جاهلیت هنوز در بسیاری از مسلمانان وجود داشت و جامعه صلاحیت حاکمیت امامان عادل را نداشت و این را بعداً در دوره خلافت امیرالمؤمنین و نیز در زمان امام حسن و امام حسین نشان داد.  بدين ترتيب حاكميت زمين مانند گذشته در اختيار حكام جور قرار گرفت  و پيشوايان الهي با محروميت از حق حاكميت خود ، منزوي گشته و به شهادت رسيدند و اوضاع بشريت به تدريج به ناهنجاري كنوني رسيد چنانکه حضرت زهرا (س) پس از غصب مسند جانشینی پیامبر توسط غاصبان ، به مردم فرمود: « به جانم سوگند که شتر این فساد آبستن شده و بزودی شما از پستان آن به جای شیر، خون و زهر هلاک کننده خواهید دوشید. اینجاست که اهل باطل زیان خواهند دید و آیندگان در خواهند یافت که اساس تیره روزی آنها به دست گذشتگان پایه گذاری شده است. در آن هنگام آماده ظهور فتنه باشید و خود را به شمشیرهای برنده و حمله های پیاپی و هرج و مرج فراگیر و استبداد ظالمان مژده دهید. آنها حق و حقوق شما را اندک پرداخت کرده و محصولاتتان را تصاحب خواهند نمود. افسوس بر شما باد ، کارتان به کجا خواهد انجامید. قلب های شما کور شده است. آیا ما می توانیم شما را به کاری که خلاف میل شماست وادار سازیم؟»
به قول يكي از علما: « غدير و عاشورا هر حكومتي را نفي مي كند ، از اين رو در برهه هايي از تاريخ، بردن نام اين دو رويداد ، شكنجه و چه بسا اعدام در پي داشته است...  پيامبر خدا (ص) از روز نخست مردم را چنين به دين خدا دعوت مي فرمود: "اسلام را از من قبول كنيد تا سعادت شما را در حيات دنيا و آخرت ضمانت نمايم." آيا مسلمانان امروز سعادتمندند؟  يا اين كه اسلامشان ، اسلام محمد(ص) نيست؟...»  آخرين وارث و جانشین پیامبر اسلام هنگامی ظهور خواهند کرد که بسیاری از مردم در اثر شدت سختی مصیبتهای آخرالزمان از میان بروند و یا  خلوص یافته و صمیمانه پذیرای حکم ایشان باشند. شيعيان تا زمان قیام دوازدهمین امام ، توصيه به صبر و انتظار فرج شده اند و اين از اصول كلي تشيع است. امیر مؤمنان درباره غیبت امام مهدی می فرمایند: « اي مردم، بدانيد كه زمين هرگز از حجت الهي خالي نمي ماند ، امّا پروردگار عالم مردم را به خاطر ظلم و ستمي كه مرتكب مي شوند و همين طور به جهت اسرافي كه در حق خود انجام مي دهند به زودي از ديدن حجت خودش [امام مهدي] محروم خواهد ساخت.»[2]  « هنگامي كه امام غايب از فرزندان من در پس پرده غيبت قرار گيرد ، اكثریت مردم دچار اين توهم خواهند شد كه حجت خدا از بين رفته و امامت به پايان رسيده است امّا سوگند به خدايي كه علي را آفريده است در چنين روزي ، حجت خدا در ميان آنها حضور دارد.»[3] 
هرگاه مردم شايستگي يابند امام مهدی خود حكومت ايشان را به دست مي گيرند و به طوري كه خواهيم ديد نه نيازي به حكومت "نايب" است و نه در بيانات معصومان كوچكترين اشاره اي به حكومت نايب در دوره غيبت شده است.


سخنان امیر مؤمنان در وصف حکومت غاصبان مسند خلافت ایشان: « آگاه باشيد ، به خدا سوگند ابابكر جامه خلافت را بر تن كرد در حالى كه مى‏دانست جايگاه من نسبت به حكومت ، چون محور آسياب است که آسياب به دور آن حركت مى‏كند. او مى‏دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است و مرغان دور پرواز انديشه‏ ها به بلنداى من پرواز نتوانند كرد. پس رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان‏زا و تاريك كه پيران را فرسوده ، جوانان را پير و مردان با ايمان را تا زمان لقای پروردگار اندوهگين نگه مى‏دارد ، صبر پيشه سازم. پس صبر و بردبارى را خردمندانه‏ تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلویم مانده بود و با ديدگان خود مى‏نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى‏برند. تا اينكه اوّلی به راه خود رفت و خلافت را به ابن خطّاب سپرد... شگفتا ابابكر كه در حيات خود از مردم مى‏خواست عذرش را [در تکیه ناحق بر مسند خلافت] بپذيرند چگونه در هنگام مرگ ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت‏ دوشيدند و از حاصل آن بهره‏مند گرديدند. سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد و به دست كسى [عمر] سپرد كه مجموعه‏اى از خشونت ، سختگيرى ، اشتباه و پوزش طلبى بود. زمامدار مانند كسى است كه بر شترى سركش سوار است. اگر عنان محكم كشد ، پرده‏هاى بينى حيوان پاره مى‏شود و اگر آزادش گذارد ، در پرتگاه سقوط مى‏كند. سوگند به خدا ، مردم در حكومت دومى  در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند و دچار دو رويى‏ها و اعتراض‏ها شدند و من در اين مدت طولانى محنت‏زا و عذاب آور ، چاره‏اى جز شكيبايى نداشتم تا آن كه روزگار او هم سپرى شد. سپس عمر خلافت را در شورایى قرار داد كه هم تراز من شان می پنداشت [شورای شش نفره ای که عمر برای تعیین خلیفه پس از خود تشکیل داد و امیرالمؤمنین (ع) را برای مشروعیت بخشی به آن ، یکی از اعضایش قرار داد]  پناه بر خدا از اين شورا ، در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت [ابوبکر] در ترديد بودم تا امروز با اعضاى این شورا برابر شوم و در صف آنها قرارم دهند!  ناچار باز هم دم فرو برده و با آنان نشستم. يكى از آنها با كينه‏اى كه از من داشت روى بر تافت و ديگرى دامادش  را بر حق برترى داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان... تا آن كه سومى (عثمان) به خلافت رسيد. دو پهلويش از پرخورى باد كرده ، همواره بين مطبخ و خلا سرگردان بود. و خويشاوندان پدرى او از بنى اميّه به پاخاستند و چون شتر گرسنه‏ كه به جان گياه بهارى بيافتد همراه او بيت المال را خوردند و  بر باد دادند. عثمان آن قدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگيخت و شكم بارگى او نابودش ساخت. روز بيعت ، فراوانى مردم چون يال‏هاى پر پشت کفتار  بود ، از هر طرف مرا احاطه كردند تا آن كه نزديك بود حسن و حسين لگد مال گردند و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه‏ اى انبوه مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم ، جمعى پيمان شكستند  و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند و برخى از اطاعت حق سر بر تافتند ،  گويا نشنيده بودند سخن خداى سبحان را كه مى‏فرمايد: « سراى آخرت را براى كسانى قرار داديم كه خواهان برتری جویى و فساد در زمين نباشند و سرانجام از آن پرهيزگاران است.»  آرى به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند ، امّا دنيا در ديده آنها زيبا بود و زيور آن چشم‏هايشان را خيره كرده بود. سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد ، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود و ياران حجّت را بر من تمام نمى‏كردند و اگر خداوند از علما عهد و پيمان نگرفته بود كه در برابر شكم بارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان سكوت نكنند ، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته و رهايش مى‏ساختم و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى‏كردم. آنگاه مى‏ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله‏اى بى ارزش‏تر است.»

حاكم مشروع در مذهب شيعه ، امام معصوم است. اما تكليف حكومت در دوره غيبت چيست؟ شيعيان وظيفه دارند تا با كسب شايستگي ، شرايط ظهور امام را فراهم نمايند. اگر امام غايب است ، تقصير از خود مردم است و از تبعات اين تقصير، سلطه حكومتهاي غير مشروع و ستمگر است. جامعه هرگز بدون حكومت نمي ماند زيرا اكثريت مردم ، جاهل و هوي پرست و طالب حكومت اند و مطابق قانون جنگل ، همواره قوی ترين آنها بر رقبا چيره شده و بر جامعه حاكم مي گردد. عروس دنيا ، خواستگاران فراوان دارد و لازم نيست كه مدافعان نظريه ولايت فقيه ، نگران هرج و مرج ناشي از فقدان دولت باشند!

به طور کلی ، درباره محدوده اختیارات فقیه ، آنچه در میان فقهای شیعه بر آن اتفاق نظر وجود دارد دو امر است:  بیان احکام و رفع خصومات. بنا بر اجماع فقها ، اقامه حدود اصلاً جايز نيست ، اما  روح ا... خمينی مي گويد: واجب است! و اما مغالطه اصلي خميني در اينجا، القاي « ملازمه بين اجراي احكام و حكومت» است، يعني ما قيام كنيم و حكومت را به دست بگيريم تا احكام و حدود را جاري كنيم زيرا بدون حكومت ، احكام ضمانت اجرايی ندارد! خوب معلوم است كه ندارد و در دوره غيبت امام معصوم نبايد هم داشته باشد!  مگر در دوره امامان پيش از حضرت ولیّ عصر (از حضرت امام حسن مجتبي تا حضرت امام حسن عسكري) كه در جامعه حضور آشكار داشتند، قوانين اسلام در زمينه سياست و حكومت به دست آنان اجرا مي شد؟... خمینی در نجف می گفت: « شاید امام زمان ده هزار سال دیگر هم نیاید ، احکام اسلام باید زمین بماند؟»  [تازه وی که مدعی اجرای احکام اسلامی بود به کدام حکم اسلام عمل کرد؟  به عنوان تنها یک نمونه ، کجای اسلام می گوید که مردم هم وجوهات شرعی (خمس و زکات) پرداخت کنند و هم عوارض و مالیات؟ كجاي اسلام مي گويد كه جوانان مردم را بايد به زور به خدمت سربازي برد؟  و البته خمینی به محض تكيه بر تخت قدرت ، صادق خلخالیِ مبتلی به مرض سادیسم را نیز به حاکمیت شرع گماشت تا برخی از احکام اسلام مورد نظرش را به نحو احسن اجرا کند!احكام حكومتداری در فقه شيعه وجود ندارد و امامان آن را ارائه نكرده اند زيرا پيش از ظهور، مبتلی بهِ جامعه نمی باشد. تنها چيزي كه شيعيان از حكومت اسلامي مي دانند اين است كه امام معصوم بايد در رأس آن باشد. خمینی به بهانه وجود چند حکم کلی حکومتی در قرآن ، مدعی تشکیل حکومت اسلامی گردید در حالی که جزئیات همین احکام نیز در قرآن بیان نشده است. بیان جزئیات احکام بر عهده پیامبر و 12 جانشین ایشان است [چنان که به عنوان مثال ، قرآن به اقامه نماز فرمان داده اما بیان نحوه و کیفیت اقامه نماز را بر عهده پیشوای معصوم نهاده است.] اجراي قوانين اسلام تنها بر عهده پیشوای معصوم بوده و تنها از عهده ايشان ساخته است و زمانی صورت خواهد یافت كه مردم صلاحیت حاكميت ايشان را پيدا كنند. حکومت اسلامی تنها در شخص پیامبر و 12 امام خلاصه می شود و قوانین آن تنها در سینه ایشان است و آنها که تجلی نور الهی اند ، با علم الهی ، آگاه به مصالح فرد فرد انسانها و دیگر مخلوقات هستند. [اما خمینی در کتاب ولایت فقیه خود تنها دو شرط برای حاکم اسلامی تعیین می کند: آگاهی به احکام و عدالت! یعنی تقریباً همان شروطی که اهل سنت بدان قائلند.] مجری حدود اسلامی باید معصوم باشد تا يك سر سوزن به مورچه ای ظلم نکند. اصل تشکیل حکومت برای جلوگیری از ظلم است و اگر حاکم ظلم کند ، نقض غرض می گردد. حضرت اميرالمؤمنين (ع) به جناب كميل مي فرمايند: « يا كميل ، الدينُ لله فلا تغترن بأقوال الامة المخدوعة الّتي ضلّت بعد ما اهتدت و انكرت و جحدت بعد ما قبلت. يا كميل ، الدين لله فلا يقبل الله تعالي من احد القيام به الّا رسولاً أو نبيّاً أو وصياً. يا كميل ، هي نبوة و رسالة و امامة و ما بعد ذلك الّا المتولين و متغلبين و ضالين و معتدين؛ اي كميل ، دين به تمامي از آن خداي تعالي است پس فريب اين امت مورد خدعه قرار گرفته را نخور. امتي كه گمراه شد پس از هدايت ، و منكر شد و رد كرد پس از قبول [اشاره به گمراهي امت در قبول خلافت ابوبكر و عمر]. اي كميل ، دين ، به تمامي از آن خداي تعالي است و خدا نمي پذيرد از كسي زعامت و قيام به آن را مگر كه او رسول باشد يا نبي باشد يا وصيّ باشد. اي كميل ، دين نبوت و رسالت و امامت است و پس از آن هيچ نيست جز مدعياني كه به زور مي آيند و به زور غالب مي شوند و گمراهان و متجاوزان.»[4]
معصومين همواره شيعيان را از قيام تا پيش از جنبش ضدشیعی "سفياني" در شام و "ندای آسماني" كه از علائم حتمي ظهور است منع فرموده و به صبر و انتظار توصيه فرموده اند. روايات متواتر در اين باب وجود دارد و به شيعيان سفارش صريح شده است كه: « در درگيري ها بر سر حاکمیت جامعه دخالت نكنيد زيرا در غير اين صورت به جناح پيروز در غصب منصب ما ياري رسانيده ايد.» معصومين همگي به صبر در دوره غيبت توصيه نموده اند ، نه قيام براي به دست گرفتن حكومت! به عنوان نمونه ، امام صادق (ع) درباره خودداری از  تحرکات سیاسی قبل از قیام سید جلیل القدر خراسانی به یکی از شیعیان به نام سدیر توصیه فرمودند: « یا سدیر ، الزم بیتک و کن حلساً من احلاسه و اسکن ما سکن اللیل والنهار فإذا بلغک انّ السفیانی قد خرج فأرحل الینا ولو علی رجلک؛ ای سدیر ، در خانه ات بنشین و مادامی که شب و روز آرام در گردش است آرام بگیر ، اما وقتى به تو خبر رسيد كه سفيانى خروج كرده به سوى ما حرکت كن اگر چه مجبور شوى كه با پای پياده بيايى.»[5] [عالم نمایان فرقه ولايت فقيه دلیل آورده اند که این حکم خاص سدیر است! آیا سدیر بنا بوده است که هزار و چهارصد سال زنده بماند و خروج سفیانی را درک کند!] عمر بن حنظله از امام صادق(ع) نقل کرد: « پنج نشانه پیش از ظهور قائم (ع) وجود دارد: صیحه ، سفیانی ، خسف ، قتل نفس زکیه و یمانی». عمر می گوید: عرض کردم: «فدایت شوم ،  اگر کسی از اهل بیت شما پیش از این نشانه ها قیام کرد ، آیا وی را همراهی کنیم؟» حضرت فرمودند: « خیر»[6] [خراسانی و یمانی که از نایبان خاص امام زمان هستند هر دو پس از سفیانی خروج می کنند. خاطرنشان می سازد که قیام زید فرزند امام زین العابدین (ع) علیه خلیفه وقت که منجر به شهادت وی شد ، بر خلاف توصیه امام زمانش ، حضرت باقر (ع) بود. پس از آن "زیدیان" که مخالف امامان شیعه و ناصبی بودند قیام های بسیاری صورت دادند و این کار آنها سبب می شد که حکومت وقت به سرکوب آنها مشغول باشد و قادر به ایجاد مزاحمت زیاد برای شیعیان اهل بیت نباشد و به سبب همین "سپر بلا بودن زیدیه برای شیعه" امام صادق (ع) فرمودند: « دوست دارم که خروج کننده ای از خاندان محمد (ص) قیام کند و من نفقه او را بپردازم.»] امام زین العابدین (ع) می فرمایند: « والله لایخرج واحد منّا قبل خروج القائم الّا کان مثله مثل فرخ طارمن کره قبل ان یستوی جناحاه فأخذه الصبیان فعبثوا به؛ به خدا سوگند که کسی از ما قیام نمی کند قبل از قیام قائم ما مگر که مثل او مثل جوجه پرنده ایست که قبل از رشد و قوت گرفتن بالهایش از لانه پرواز کند و بازیچه کودکان گردد.»  [عالم نمایان ورشکسته مجدداً استدلال کرده اند که: کلمه "قبل" در "قبل خروج القائم" یعنی "مقابل" و در برابر خروج قائم!!!]  امامان بارها تصریح کرده اند که به این قیام ها راضی نیستند. امام صادق (ع) در حدیثی صحیح بالاجماع می فرمایند: « ما خرج و لایخرج منّا اهل البیت الی قیام قائمنا احد لیدفع ظلماً او ینعش حقاً الّا اصطلمته البلیة و کان قیامه زیادة فی مکروهنا و شیعتنا؛ قیام نکرده و نخواهد کرد احدی از ميان ما اهل بیت تا زمان قیام قائم ما ، با هدف دفع ظلم یا احیای حقی ، مگر که قیامش سبب ازدیاد ناگواری و مکروه برای ما و شیعیان ماست.»[7] [البته این حدیث از چاپ های جدید صحیفه سجادیه حذف گردیده است!] 
در حدیث صحیح ، ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می کند: « هر پرچمی که قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است که غیر خدا را پرستش می کند.»[8] و قرآن می فرماید: « فاجتنبوا الطاغوت ؛ از طاغوت دوری نمایید.»[9] عالم نمایان فرقه دجالی عنوان می کنند که مقصود حدیث ، پرچم هایی نیست که به سوی حق دعوت می کنند، اما امام (ع) کلام خود را در اینجا مقید نفرموده اند بلکه به طور مطلق بیان کرده اند. امامان بسیار دقیق سخن گفته اند. مرحوم ملا صالح مازندرانی در شرح اصول کافی تحت این حدیث می نویسد: « کل رایت ترفع قبل قیام القائم و إن کان رافعها یدعوا الی الحق (حتی اگر صاحبش به سوی حق دعوت کند) فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله»
پیروان خمینی می گویند امام در زمینه حاکمیت فقیه اجتهاد نموده اند!  جایی که نصّ و متن صریح وجود دارد ، اجتهاد چه معنی دارد؟ امامان به ما آموخته اند که به یقینیات عمل کنیم و هر کجا یقین نداشتیم توقف و احتیاط کنیم: « به همان دستور که بر آن هستید عمل کنید تا این که موضوع برای شما روشن گردد.»[10] یعنی در وقایع و رویدادهای تازه آن گونه که در گذشته عمل می کردید عمل کنید.» اصحاب امامان و علما و فقهای بزرگ شیعه هیچ یک ادعا نکردند که ما اختیاراتی چون اختیارات پیامبر و امامان را داریم. آیا علما و فقهای بزرگ در طول هزار و چهارصد سال گذشته به اندازه روح ا... خمینی علم و نبوغ نداشتند تا زودتر موفق به کشف ولایت مطلقه فقیه شوند!؟
 پیروان ولایت فقیه به این قول امیرالمؤمنین (ع) نیز استناد می کنند که فرمود: « دولت بد بهتر از بی دولتی است.» قطعاً چنین است و "دولت بد" از وضعیت "هرج و مرج" بهتر است و چنان که اشاره شد ، در هر هرج و مرجی، بالاخره یکی از جویندگان قدرت و فرمانروایی بر رقبا چیره می گردد و دولتی تشکیل می دهد. امام در اينجا دارند از يك واقعيت خارجي خبر مي دهند. آیا حضرت به شیعیان فرموده است که شما این "دولت بد" را تشکیل دهید؟ هر گونه حدیث و آیه ای برای عالم نمایان دین به دنیا فروخته بیاورید به بهانه های واهی و خنده آور سعی می کنند از شمول آن بگریزند زیرا نمی خواهند از دنیای شیرین خود دست بردارند.
حکومت در زمان غیبت امام عصر با "جمهور مردم" است یعنی "دموکراسی حقیقی" و شاید عوام شیعه ترجیح بدهند که در این دموکراسی از حق رأی خود استفاده کنند ، اما شیعیان خالص و برگزيده البته در آن دخالت نخواهند داشت.
خمینی در کتاب ولایت فقیه خود بر اساس حدیث امام صادق (ع) که می فرمایند: « الملوک حکام علی الناس و العلماء حکام علی الملوک» ادعا می کند که به سبب جهل حاکمان به قانون(شرع) حاکم حقیقی فقها هستند و بدین ترتیب با تبدیل حدیث شریف به: « العلماء حکام علی الناس»، حاکم را حذف کرده و حکومت را به فقها انتقال می دهد. آیا امام صادق(ع) خود نمی توانستند حدیث را از ابتدا به این شکل بیان فرمایند؟! 
اصلي ترين اختلاف شيعه با اهل سنت ، در پذيرش حكومت غير معصوم از سوي آنهاست ، آن وقت روح ا... خمینی همان بدعتی را در تشيع بنيان نهاد كه غاصبان خلافت پس از رحلت پيامبر (ص) در اسلام بنيان نهادند!  مشاهده کنید که چگونه شخصیت های وهابی به سبب بدعت باطل ولایت فقیه ، علیه شیعیان حجت می آورند: دکتر غامدی می گوید:   « بر اساس اعتقادات شما شیعیان ، دين اسلام مطابق با دين نبوي نیست؛ چرا كه صحابه بعد از وفات پيامبر(ص) به پيامبر خيانت كرده و فرامين او را جامه عمل نپوشاندند و به امامان شيعه هم كه بعد از علي آمدند اجازه ابلاغ دين را ندادند. پس در نتيجه دين واقعي به ظهور نپيوسته است و فقط شيعه بوده است كه در خفا به دين حقيقي عمل كرده است. شيعه مي‌گويد: ديني كه از كانال غير علي به دست ما برسد ، دين نيست.  اعتقاد ما اهل سنّت اين است كه دين اسلام ظهور كرده و سرزمين‌ها را فتح نموده و مردم به دين اسلام عمل مي‌كنند. [اگر دین الهی همین است که ظهور پیدا کرده ، پس چرا اوضاع جوامع اسلامی چنین آشفته و نابسامان است؟!] امّا شيعه اعتقادش اين است كه دين ظهور پيدا نكرده و به آن عمل نمي‌شود. به عقيده اهل سنّت ، امامت امری است كه با شورا انتخاب مي‌گردد. مردم خود می توانند شخصی را كه براي تصدی اين مقام صالح تشخيص مي‌دهند را انتخاب كنند تا بر اساس قرآن و سنّت بين مردم حكومت كند و اشكالی هم ندارد كه در فهم برخی مطالب با يكديگر اختلاف داشته باشند. چيزی كه شيعه بعد از قطع نسل امامت(؟!) ناچار شد بدان عمل كند همان است كه اهل سنّت بعد از رحلت پيامبر بدان عمل نموده است؛ شيعه ولايت فقيه را اختراع كرده تا امروز گرد شخصی تجمع كرده و حول محور او بچرخد.»   [ نتیجه امام منتخب از سوی مردم که در شورای سقیفه کلید خورد ، همین اوضاع وخیمی است که به مدت 1400 سال در کشورهای اسلامی جریان داشته است. امامان شیعه تصریح فرموده اند که ابوبکر و عمر که بانی این انحراف شوم شدند و برای تحکیم پایه های قدرت خود دختر گرامی رسول خدا (ص) را به شهادت رساندند مستقیماً مسئول تمامی ظلمی هستند که تا پیش از برپایی حکومت عدل الهی به دست حضرت قائم آل محمد (ص) در دنیا جریان خواهد داشت. آنها و وارثانشان برای گسترش امپراتوری تازه تأسیس خود دست به حمله به کشورهای همجوار زده و با نام اسلام فجایع فراوانی به بار آوردند. [امیرالمؤمنین (ع) درباره فتوحات خلفا می فرمایند: « کسانی که در رکاب سرداران به جنگ می روند در حالی که این سرداران به حکم خدا باور نداشته و امر خدا را در مورد غنیمت های جنگی رعایت نمی کنند ، اگر کشته شوند به مرگ جاهلیت مرده اند و حاضران در این فتوحات که بدون اذن امام می باشد به دشمنان ما در حبس حقوق مسلّم ما یاری رسانده اند.»] ابوبکر و عمر ولیّ نعمت تمامی حاکمان جور تا ظهور و برپایی حکومت امام زمان هستند. امامان معصوم فرموده اند: اگر امیرالمؤمنین (ع) جانشین بلافصل رسول خدا (ص) می شدند حتی دو شمشیر در دنیا علیه یکدیگر بالا و پائین نمی شد و مردم از بالای سر و زیر پاهایشان روزی داده می شدند. قرآن کریم در نکوهش منافقان می فرماید:  « إنّ المنافقین فی درک اسفل من النّار؛ به تحقیق که منافقان در فرو ترین طبقات آتشند.» ضربات منافقان بر اسلام بسیار مهلک بوده است. پیامبر خاتم (ص) فرمودند: « واي بر امتم از شوراي كبري و شوراي صغري؛ شوراي كبري در شهر مدينه براي غصب حق برادرم علی و شوراي صغري در شهر زوراء (طهران) براي تبديل سنت و احكامم تشکیل مي گردد.»  پس از فتنه منافقان در سقیفه و انحراف دین اسلام ، تشیع به عنوان اسلام حقیقی باقی مانده بود که خمینی نیز با بدعت خود مبنی بر حاکمیت غیر معصوم (به عنوان نیابت) ضربه ای مهلک بر آن وارد آورد. امیرالمومنین (ع) در حدیثی به 12 نفر اشاره می کنند که در یک تابوت فلزی در نازل ترین درک جهنم محبوس و با شدیدترین عذاب ها دست به گریبان خواهند بود که به ترتیب عبارتنداز: قابیل ، نمرود ، فرعون، یهودا (که شریعت حضرت موسی را منحرف کرد) ، پولس (که با ابداع تثلیث ، تعالیم حضرت عیسی را منحرف کرد)، ابلیس ، جبت و طاغوت و سه تن از همدستانشان (در سقیفه که دین حضرت محمد(ص) را منحرف نمودند) و سرانجام ؛ دجال.]
هنگامی که پیروان ولایت فقیه که در کلام امیرالمؤمنین (ع) از آنها به عنوان "شیعة الدجّال" و با صفت "ضعفاء العقول" نام برده شده در برابر استدلال در ردّ نظریه ولایت فقیه عاجز می مانند می گویند:  ما در اکثریت هستیم پس حق با ماست!! از کی تا به حال در دنیا حق با اکثریت بوده است؟ آیا عمر و ابوبکر و طرفدارانشان در غصب جایگاه حکومتی معصوم در اکثریت نبودند؟... آیا جز این است که بنابر رأی قرآن ، اکثریت بشریت در طول تاریخ همواره گمراه بوده و اهل حق در اقلیت بوده اند؛ « و إن تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله؛ اگر از اکثریتی که در زمین اند اطاعت کنی تو را از راه خدا منحرف می سازند.»[11] در دنیا زور با اکثریت است نه حق. اگر حق با اکثریت بود که امروز خلیفه خدا ، امام زمان ، در پرده غیبت مستور نمی بودند. تشیع حقيقي از آغاز ، مذهب اقلیت بوده است نه مذهب توده. چه پرمغز است سخن حضرت عیسی (ع) که فرمود: « از راههایی نروید که روندگانش فراوانند بلکه از راهی بروید که روندگانش کمند.» مذهب توده اي كه در سال 57 در خيابانها به حركت درآمد "تشيع عوام زده صفوي" بود نه تشيع اصيل و حقيقي.
 آيا آنچه كه امام حسين(ع) براي آن به قيام برخاست جز افشاي چهره كريه ولايت غير معصوم بود که بر مسند غصب شده رسول خدا نشسته و به ظلم و جنایت مشغول بود؟ [خمینی برای توجیه حکومت طلبی خود می گفت: « امام حسین برای حکومت قیام کرد!»  امام حسین(ع) برای این که با یزید بیعت ننمودند و برای این که به سبب عدم بیعت ، در حرم امن الهی (مکه) کشته نشوند و حرمت این مکان شکسته نشود به سوی کوفه حرکت کردند و هنگامی که از سوی لشگر عمر سعد محاصره شدند به آنها فرمودند مرا رها کنید تا جای دیگری غیر از کوفه بروم. اما آنها خواستار تسلیم ایشان شدند و امام زیر بار تسلیم نرفتند و آنها حمله به امام(ع) را آغاز نمودند. امام (ع) قصد جنگ نداشتند بلکه جنگ بر ایشان تحمیل شد. تازه بر فرض که امام حسین(ع) قصد جنگ داشتند؛ جهاد ابتدایی حق امام و از احکام خاص امام معصوم است و چه ارتباطی به خمینی دارد؟]  اگر امامان باب حکومت فقیه بر مردم را گشوده باشند، یعنی العیاذ بالله از این احتمال غافل بوده اند که بی تردید قدرت طلبان شیادی در آینده تلاش خواهند کرد تا در پوشش فقیه بر گُرده توده مردم ناآگاه سوار شوند. تنها با به کارگیری اعلی درجات سحر سیاه و امداد ابلیس می توان چنين امر باطل و خنده آوری را بر مردمان تحمیل نمود! 
از دیدگاه پیروان ولایت مطلقه فقیه ، حکم ولی فقیه ، حکم شرعی بوده و اطاعت از آن مانند اطاعت حکم خدا و رسول و امام زمان است. حال اگر این فقیهِ غیر معصوم و جایزالخطا، مرتکب خطا شود چه؟... [به عنوان یک نمونه ، آیا آقای خامنه ای در گزینش احمدی نژاد و اعتماد به او دچار خطا نشده و هزینه غیر قابل محاسبه ای متحمل نگردید؟]  در روایات متواتر از امام صادق(ع) نقل شده است که در نفی خلافت غیر معصوم فرمودند: « آیا ممکن است که خداوند متعال کسی را به عنوان خلیفه بر مردم بگمارد ، اما چیزی از امور مردم بر او پوشیده باشد؟»  این امر خلاف حکمت الهی است. خداوند شرع مقدس خود را به عنوان امانت تا روز قیامت نزد پیامبر (ص) و اوصیای معصوم ایشان نهاده است ، چگونه غیر معصوم بتواند آن را حفظ کند؟
 فضيل بن يسار می گوید: « سمعت أباعبداللّه يقول من خرج يدعو الناس و فيهم من هو اعلم منه فهو ضال مبتدع و من ادّعى الامامه و ليس بامام فهو كافر؛ شنیدم که امام صادق(ع) فرمودند: كسى كه خروج کند و مردم را به سوى خود دعوت كند در حالى كه در ميان مردم اعلم از او يافت مى شود گمراه و بدعت گذار است و كسى كه ادعاى امامت كند در حالى كه امام نيست كافر است.»  بر اساس اعتقادات شیعه ، اعلم ترین مردم پس از پیامبر(ص) دوازده امامند که همواره تا پایان دنیا یکی از ایشان در میان مردم حضور دارد و امام زمان است.  امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه که: « و روز قیامت می بینی کسانی را که بر خدا دروغ بستند رویشان سیاه شده است. آیا در جهنم جایگاهی برای متکبران وجود ندارد» فرمودند: « این آیه در شأن کسی است که بگوید من امام هستم و امام نباشد.»[12] بنا بر قول امامان شیعه ، ابوبکر و عمر که جایگاه حکومتی امام معصوم را غصب کرده و خود را جانشینان پیامبر می خواندند ، مصداق این آیه و حدیث هستند. اما آنها لااقل خود را "امام" ننامیدند اما رهبران جمهوری اسلامی عنوان امام را هم بر خود اطلاق نموده اند! [نخستین کسی که خمینی را امام خطاب کرد ، حسن فریدون (روحانی) بود که احتمالاً آخرین رئیس جمهور نظام جمهوری اسلامی خواهد بود. وی در مراسم مرگ مصطفی خمینی در مسجد ارگ گفت: «تنها لقبی که شایسته حضرت آیت ا... العظمی خمینی می دانم ، "امام خمینی" است.»  وی در این باره می گوید: هنگامی که به سوی مسجد در حرکت بودم درباره قصد خود دچار تردید شدم: اگر این را بگویم ، آیا مردم نخواهند گفت که دارند یک امام سیزدهم  درست می کنند؟  اما چون پشت درب مسجد رسیدم ، تصمیم گرفتم که بگویم!]   همه اهل سنت قائل به حجت بودن قول ابوبکر و عمر نیستند اما پیروان ولایت فقیه از این فراتر رفته و قول امامشان را حجت می دانند. بر اساس حدیث شریف: « کسی که شریک نماید امام منصوب از جانب خدا را با کسی که امام نیست ، مشرک به خداوند است.»  ابوبکر و عمر تنها خود را "واجب الاتباع" می دانستند اما روح ا... خمینی مدعی "ولایت الهی" بود. وی ابتدا ادعای "ولایت فقیه" و سپس ادعای "ولایت رسول اللهی" و سپس (در نامه مورخ 16 دی ماه 1366 به خامنه ای) ادعای "ولایت مطلقه الهی" می نماید که می تواند مصداق حدیث مراحل سه گانه دعوی دجال باشد:  « دجال از سوي مشرق ظهور كرده و مردم را به سوي دين می خواند و آن را آشكار مي كند تا به کوفه مي رسد. پس ظاهراً به دين عمل مي كند... سپس ادعای نبوت کند و در این مرحله خردمندان از او مفارقت می کنند. سپس ادعای الوهیت کند که در این حال کاملاً کور و کر شده و نقش کفر بر پیشانی اش حک می گردد كه اين نقش از هيچ مسلمی پنهان نماند و در این مرحله از او مفارقت می کند هرکس که در قلبش مثقال ذره ای از ایمان باشد.» [فتح الباري ، ج13،ص91]
« بر شما زمانی خواهد آمد که در آن چیزی از حق مخفی تر و چیزی از باطل آشکارتر نباشد و نه چیزی شایع تر از دروغ بستن بر خدا و رسول او»[13]؛ امیرالمؤمنین (ع)
نمونه ای از تحریفات در نصوص برای توجیه شرعی حکومت فقها:  عمده استدلال عالم نمایان فرقه خمینی برای اثبات ولایت مطلقه فقیه ، روایت مقبوله عمر بن حنظله می­باشد که دارای ضعف سندی است(برخی از فقها در سند این مقبوله خدشه کرده اند؛ به عنوان مثال محقق اردبیلی با اشکال در سه تن از روات آن یعنی محمد بن عیسی و داود بن حصین و عمر بن حنظله سندش را موثق ندانسته است) ولی حتی اگر از اشکال سندی آن چشم پوشی کنیم ، باز هم بر حق حکومت فقیه دلالت نمی کند:  قال: سألت أباعبدالله (ع) عن رجلین من أصحابنا بینهما منازعة فی دین أو میراث، فتحا كما إلی السلطان او الی القضاة، إیحلّ ذلك؟ فقال: من تحاكم إلی الطاغوت فحكم له ، فإنما یأخذ سحتاً، و إن كان حقّه ثابتاً ، لأنَه أخذ بحكم الطاغوت ، و قد أمر الله أن یّكفَر به.  قلت: فكیف یصنعان؟ قال: انظروا إلی من كان منكم قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا وعرف أحكامنا ، فارضوا به حكماً ، فإنّی قد جعلته علیكم حاكماً ، فإذا حكم بحكمنا فلم یُقبل منه ، فإنّما بحكم الله قد استُخفّ ، و علینا رُدَّ و الرادّ علینا الرادَّ علی الله و هو علی حدّ الشرك بالله. عمر بن حنظله، از امام صادق (ع) سؤال کرد: اگر مشکلاتى که مردم براى آن به حاکم یا به قضاتِ منصوب از طرف حاکم مراجعه مى کنند ، بین دو شیعه رخ دهد چه کنند؟ آیا مى توانند به حاکم وقت یا قضاتِ منصوب از ناحیه آنها مراجعه نمایند یا این که مراجعه به آنها حرام است؟ حضرت فرمودند: مراجعه به آنها حرام است ، زیرا رجوع به آنها رجوع به طاغوت است و خداى سبحان از مراجعه به طاغوت نهى فرموده است. عمر پرسید: پس آنها چه کنند؟ حضرت فرمود: به راویان حدیث ما و آگاهان از حلال و حرام و احکام ما مراجعه کنند و به حکمیت او رضایت دهند که من او را حاکم (قاضی و داور) در میان شما قرار دادم. پس چون مطابق حکم ما داوری نمود و از او قبول نگردید ، حکم خداوند را سبک شمرده و ما را ردکرده اند و رد ما ، رد خداست و چنین شخصى ، در حد شرک به خداست(اصول کافی،جلد ۱،ص54) عالم نمایان فرقه ولايت فقيه همچون کاهنان تحریفگر بنی اسرائیل که بنابر فرمایش قرآن: « یحرفون الکلم عن مواضعه. آیات کتاب را از موضع اصلی آن می گردانند» با مغلطه ، "حاکم" را در « إِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً»  بنا بر معنی مصطلح آن در زبان فارسی "حکومتگر" ترجمه کرده اند! در حالی که در لغت عرب تنها به معنای "قاضی" است. این امر در کتب لغت عرب از بدیهیات است و در آیات قرآن نیز به این معنی آمده است. به عنوان مثال در آیه 58 سوره نساء:  « إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ. چون بین مردم داوری می کنید به عدل داوری کنید»، و در آیه 44 سوره مائده: « مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُون. کسانی که بنابر آنچه که خدا نازل فرموده حکم نکنند کافرانند.»  سراسر اين حديث يك و نيم صفحه اي درباره قضاوت و داوري است ، اما علماي دجالي يك سطر از آن را بيرون كشيده و با ترجمه اي غلط ، مورد استناد قرار مي دهند! پس از سالها زیر و رو کردن منابع شیعه ، کل سرمایه این فرقه ضاله برای اثبات ولایت مطلقه فقیه، همین مقبوله عمر بن حنظله و همچنین توقیع شریف است که هر دو به سبب ضعف سندی قابل استناد نيستند ، گرچه ما آنها را صحيح مي دانیم امام زمان در توقیع شریف در غیبت صغری (که چهار نایب خاص داشته اند) به اسحاق بن یعقوب می فرمایند: « و اما در حوادث آتی به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما و من حجت خدای بر ایشان هستم.» از آن رو که اسحاق بن یعقوب خود از راویان حدیث بوده است پس احتمال اقرب وجود دارد که این توصیه حضرت ، ارجاع دادن وی به نایب خاص ایشان در آن زمان (محمدبن عثمان العمری) باشد. از سوی دیگر در این توقیع، نه از فقها و مجتهدین بلكه از راویان حدیث نام برده شده كه در زمان صدور اين توقيع، جز احاديث و سخنان معصومين چيزي بيان نمي كرده اند. و بر اساس اين توقيع ، راويان حديث در صورتي حجت هستند كه بر اساس احاديث و سخنان معصومين سخن گويند نه به وهم و گمان و هوي و هوس خود [چنان كه اتفاق افتاد و فاجعه به بار آورد]. سند این توقیع ناتمام و دلالتش نیز ناتمام است. حتی اگر تمامی توجیهات هواداران ولايت فقيه را در خصوص دلالت این توقیع بپذیریم، در نهایت دلالت دارد بر راهنمایی خواستن از فقهای جامع الشرایط ، و نه حق حکومت ایشان. هرچه باشد ، مقتدای روح ا... خمینی و عالم نمایان پیرو او "محی الدین ابن عربی" است که چنان كه ديديم استاد تفسیر به رأی آیات و احادیث بوده است.
« شبهه را برای این شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد و نور هدایت دوستان خدا در آن ، یقین است و راهنمای آنها هدایت الهی. اما دشمنان خدا : دعوت کننده شان در شبهات ، گمراهی و راهنمای آنان کوری است.»[14]
امام سجاد (ع) در بخشی از دعای خود به خداوند متعال عرض می دارند: « اگر شیطان باطل را به صورت حق نمی آراست هیچ کس از صراط تو منحرف و گمراه نمی شد.»
ولایت سياسي فقیه (آنهم به صورت محدود) تنها در آثار معدودي از فقهاي گذشته چون ملا احمد نراقي مورد اشاره قرار گرفته است ، اما عالم نمايان فرقه ولایت فقیه با مغالطه و دروغپردازی ، بسياری از علمای گذشته را به اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه متهم می کنند. چنان كه اشاره شد حتي اگر آن علما اين بدعت را قبول می داشتند(كه اين چنين نيست) اعتقاد علما در اسلام حجت نمي باشد ، بلكه قول معصوم حجت است. بر فرض محال حتي اگر چنين نصّی از معصوم وجود مي داشت كه به فقها اجازه تشكيل حكومت در دوره غيبت را مي داد ، اين امر البته بر يك مجتهد و فقيه جامع الشرايط قرار مي گرفت و تردیدی نیست که خمینی یک مجتهد و فقیه جامع الشرايط نبود. [استاد روح ا... خمینی ، آیت ا... سید احمد خوانساری ، پس از بازگشت وی به ایران در دیدار با او گفت:« این ولایت فقیهی که آورده ای اصلی دارد یا آن را برای خود اختراع کرده ای؟ اگر اصلی داشته باشد ، بر مبنای منطق ، ولیّ فقیه باید اعلم باشد و من از تو اعلم تر هستم!»  و خمینی که در برابر این استدلال پاسخی نداشت سکوت کرد. البته چندي بعد گروهي از پيروان خميني در منطقه بازار تهران به ايشان تعرض كرده و عمامه از سرش بر زمين انداختند.]
ولايت فقيه خميني يا لزوم حاکمیت سیاسی فقیه بر جامعه، با مخالفت مراجع عظام تقلید در زمان خود مواجه شد. سید ابوالقاسم خویی نظریه ولایت فقیه را یک « بدعت عاری از هرگونه پشتوانه در قوانین و حکمت شیعی» دانسته و می‌گوید: « ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقها اثبات نمی‌شود. ولایت تنها به پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام اختصاص دارد. آنچه از روایات برای فقها اثبات می‌شود دو امر است؛ نفوذ قضاوت و حجّیت فتوایشان. اما حق تصرف در اموال قاصران و غیر ایشان ـ که از شئون "ولایت" است ـ ندارند مگر در امور حسبیه و فقها در این محدوده ولایت دارند اما نه به معنای ادعا شده [یعنی نه به معنای ولایت] بلکه به معنای نفوذ تصرفاتش یا تصرفات وکیلش... بنابراین ، آن‌چه برای فقیه ، ثابت می‌باشد جواز تصرف است ، نه ولایت» [« ولایة الفقیه فی الاُمور الحسبیّه» (عربی). پایگاه اطلاع رسانی آیت‌ا... خوئی].
  آیت ا... العظمی گلپایگانی در نامه ای به خمینی نوشت که شعار "مرگ بر ضد ولایت فقیه" که سر داده می شود شعار صحيحی نیست چرا که بسیاری از علما به ولایت فقیه اعتقاد نداشته و ندارند از جمله استاد خود شما آیت ا... سید عبدالکریم حائری. آیت ا... شریعتمداری نیز مخالف اختیارات نامحدود ولی فقیه بود و به اصل ۱۱۰ قانون اساسی رای نداد. آیت ا... سید حسن طباطبایی قمی نيز با نظریه ولایت فقیه مخالف بود. [نوه خود خمینی (حسین فرزند مصطفی خمینی) درباره ولایت فقیه ابراز تردید جدی کرد و به اين سبب پاسخ تندي از پدربزرگش دريافت نمود. این افتضاح به قدری بالا گرفته است که اکبر رفسنجانی نيز که از نوجوانی مرید خمینی بوده اخیراً گفته است که: "ولایت مخصوص دوازده امام است."] در این حال ، خمینی بدعت خود را چنین تعریف می کند: « ولایت فقیه چیزی نیست که مجلس خبرگان درست کرده باشد ، چیزیست که خدای تعالی درست کرده است! همان ولایت رسول الله است! مخالفت با ولایت فقیه تکذیب ائمه و اسلام است!» و حتی  پا را فراتر نهاده وعدم اعتقاد به بدعت خود را ارتداد قلمداد می کند!: « آقايان بعضي ‏شان مي‏گويند: مسأله ولايت فقيه ، اگر يك مسأله تشريفاتی باشد مضايقه نداريم ، اما اگر بخواهد دخالت‏ بكند در امور ، نه ، ما آن را قبول نداريم. اگر متوجه به لازم اين معنا باشند ، مرتد می ‏شوند!»[15]  و بر مخالفان خود از میان علمای سنتی چنین می تازد:             « روحانیون وابسته و مقدس‏ نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه‏ های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی(!) فعالیت دارند. امروز عده‏ ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‏ زنند که گویی وظیفه‏ ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‏ های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‏ ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام آمریکایی‏ اند و دشمن رسول اللّه‏. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟»[16] وی با متحجر خواندن علمای مخالف با نوآوری ولایت فقیه ، در حقیقت ، دین الهی را تحجر می نامد!
ولایت فقیه در متون شیعه تداعی کننده "فقاهت فقیه" است، اما مقصود خمینی و همفکرانش از "ولایت فقیه" در اختیار گرفتن حاکمیت سیاسی با تمام اختیاراتی است که برای پیامبر و امام معصوم در مذهب شیعه وجود دارد ، و البته ولايت فقيه خميني تفاوت بسيار آشکاری با ولایت سیاسی كه فقهايي چون ملا احمد نراقی بدان اشاره نموده اند دارد. در ولایت مطلقه خمینی ، ولی فقیه دارای "ولایت تشریعی" است یعنی بنا بر تشخیص خود می تواند به مصلحت ، احکام اولیه را تعطیل کرده و احکام جدیدی وضع نماید و این همانند احکام خدا خواهد بود! وی حق حلال کردن حرام و حرام کردن حلال و حتی اموری را دارد که پیامبر (ص) نداشته است. بنابر نص صریح خمینی:  تعطیل نمودن نماز، روزه، حج  و به طور کلی احکام عبادی و غیر عبادی برای حفظ نظام جایز است!
 تعطیل نمودن شرع فراتر از اختیارات پیامبر(ص) است و در حوزه اختیار خداوند متعال قرار دارد.[17] آیا هنگامی که این ادعا در کنار ادعای "ولایت مطلقه الهی"  قرار می گیرد مصداق بارز دعوی الوهیت نیست؟  خمینی پا را فراتر نهاده و حتی (نعوذبالله) قتل امام زمان که محور کائنات هستند را برای حفظ نظامش جایز اعلام می کند. وی در جلد 15 صحیفه، صفحه‌ 365، به وارثانش چنین رهنمود می دهد: « این [یعنی حفظ جمهوری اسلامی] یک تکلیف الهی است برای همه که اهم تکلیف‌هایی است که خدا دارد؛ یعنی حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ، ولو امام عصر باشد ، اهمیتش بیشتر است!»  این در حالیست که خلقت برای 14 معصوم  برپاست و به این حقیقت در خطبه غدیر و حدیث کساء به وضوح تصریح شده است و این از اصول اعتقادی شیعه می باشد. امام عصر آخرین خلیفه الهی است که « به برکت وجود وی خلایق روزی داده می شوند» و خداوند تنها به دست اوست که پرچم دين خود را در سراسر جهان خواهد افراشت. نمی دانیم که خمینی دیگر چگونه و با چه زبانی واضح تر از این می توانست خود را معرفی کند! از این روست كه از دجال به عنوان بزرگترین دشمن امام زمان(ع) ياد شده است. خميني اصل "امامت" و "شخص  امام" را که در زندگی هر شیعه واقعی محوریت دارد از زندگی بسیاری از شیعیان نادان کنار زد. این چنین است که دانیال نبی (ع) درباره اش فرمود: « او شریعت را تبدیل خواهد کرد.» این فرقه ضاله مطلقاً در انتظار ظهور مهدی آل محمد (ص) نیست. یکی از آخوند های این فرقه مرتد به نام شهاب مرادی اخیراً گفته است: « چه معنا دارد که گفته می شود غیبت امام زمان به دلیل بد بودن شیعیان است؟ شیعیان خیلی هم خوب هستند و نظام مقدس جمهوری اسلامی نیز به نحو احسن مشغول اداره امور آنهاست!» و خلاصه هیچ نیازی به ظهور امام زمان و برچیده شدن بساط حکومت و عیش ما نمی باشد!
ولایت فقیه در حقیقت "انکار امامت امامان دوازده گانه" است و این فرقه ، امامت دوازده امام معصوم و انتظار ظهور و تحقق این وعده حتمی الهی را تعطیل نموده است زیرا آن را به مصلحت حکومت خود نمی داند (یعنی همان کاری که ابوبکر و عمر کردند) اما چون از بطن جامعه شیعه برخاسته اند مجبور بوده اند غصب مسند امام معصوم را در قالب شیعی ارائه کنند. [در 22 جلد "صحيفه امام" كه مجموعه گفتارهاي خميني است ، حتي دو حديث از امامان شيعه وجود ندارد ، در حالي كه امامان فرموده اند: قدر و منزلت افراد را بر اساس پايبندي ايشان به نقل كلام ما بشناسيد.] اين نظام موسوم به اسلامي بر جهل توده مردم نسبت به حقیقت دین سوار گشته است. 
فرقه ولايت فقيه استدلال می کند که اگر جامعه باید حاکم داشته باشد ، آیا بهتر است که او یک فقیه و مجتهد آگاه به احکام الهی باشد یا این طور نباشد؟ پاسخ روشن است: اگر حکومت حاکم غیر معصوم با اصول تشیع منافات نمی داشت و فرد مورد نظر برای حکومت نیز یک فقیه و مجتهد حقیقی و وارسته از هوای نفس و حبّ دنیا و جاه و مقام می بود ، این مسئله قابل بررسی بود. اما اگر فرد مورد نظر به ظاهر ادعای فقاهت و اجتهاد داشته اما در باطن ، کافر و شیطان پرست باشد اوضاع و احوالی پیش می آید که در 36 سال گذشته شاهد بوده ایم.
امام حسن عسکری (ع) در جلد دوم کتاب الاحتجاج طبرسی در حدیثی طولانی درباره علمای کافر و فاسد شیعه نما ، خطر آنها را از خطر لشگریان یزید بر امام حسین (ع) بزرگتر توصیف می فرمایند ، زیرا این ناصبی ها كه معمولاً به سبب آلودگي نطفه ، دشمن پيامبران و امامان هستند ، در جایگاه و لباس عالم شیعه در تضعیف اعتقادات شیعیان کم اطلاع می کوشند.  امام حسن عسکری (ع) همچنین می فرمایند: « هر فقيهي كه نفسش را حفظ كند و از دینش مراقبت كند و با هوا و هوس مخالفت كند و مطیع امر مولای خود [امام زمانش] باشد ، مردم می توانند از او تقلید نمايند ، البته فقط برخی از فقیهان اين گونه اند نه همه آنان ؛ بعضی از آنها زشتی ها و جنایاتی مرتكب می شوند كه پست ترین طبقات مردم انجام مي دهند. پس از ایشان به نام ما هيچ چیز قبول نكنيد كه ايشان كرامتی نزد ما ندارند.»[18]
فرقه ولایت فقیه في الواقع نسخه دوم مسلكي است كه ابوبكر و عمر ابداع نمودند. شباهت فرقه دجالي با فرقه عمري روز به روز آشكارتر گشته و خود را در مسكوت نهادن ظلمها به اهل بيت و منع لعن دشمنانشان نشان مي دهد. خمینی مانند علمای اهل سنت، "حبل الله" در آیه شریفه « واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا؛ همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید» را "اسلام" می دانست در حالی که امامان شیعه آن را "ولایت امیرالمؤمنین" دانسته اند. خامنه ای اذعان کرده است که در جوانی به سبب عقاید خود ، متهم به سنی گری بوده است. اکبر رفسنجانی اخیراً گفته است: « امروز چه اهمیتی دارد که ابوبکر جانشین پیامبر شده است یا علی؟!» اهميتش آنجاست كه اگر علي(ع) جانشين بلافصل پيامبر خدا مي شد، هرگز حكومت به شما نمي رسيد. بنا بر اعتقاد شيعه ، تمامي نكبت ها و مصيبت ها و نابساماني ها و ناهنجاري هاي امروز در گستره زمين محصول اين انحراف است.
« هنگامی که بدعت ها ظاهر شوند ، عالم باید علم خود آشکار سازد والّا لعنت خداوند بر اوست» پیامبر خاتم (ص)
« از بدعت ها بپرهيزيد زیرا هر نوظهوری بدعت است و هر بدعتي در آتش است.»؛ پیامبر خاتم (ص)
« همانا بهترين سخن ، كتاب خدا و بهترين سيره ، سيره محمد(ص) است. و بدترين امور امور نوظهورند و هر بدعتي ضلالت است.» ؛ پیامبر خاتم(ص)
« هیچ بدعتی در دین ایجاد نمی شود مگر آن که سنّتی ترک گردد. پس ، از بدعت ها بپرهیزید و با راه راست و آشکار حق باشید. نیکوترین کارها سنتی است که سالیانی بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد و بدترین کارها ، آنچه که تازه پیدا شده  و آینده آن روشن نیست»[19]
جمهوری اسلامی همانند دیگر رژیم های نامشروعی که در طول تاریخ ، منصب امامان معصوم شیعه را غصب نموده اند ، تشیع را تهدیدی برای خود می داند و به هر نحو از انحاء برای کتمان اصول و تضعیف و تخریب آن می کوشد ، و تنها تفاوت آن با دیگر نظام های جور این است که چون با نام تشیع روی کار آمده است، سعی می کند با چراغ خاموش حرکت کند. اين رژيم 36 سال است كه با در اختيار گرفتن مساجد و منابر به گمراه نمودن مؤمنان كم اطلاع از دين مشغول است. باید خاطرنشان ساخت که علمای مخالف با ولایت فقیه اکثراً از دنیا رفته اند و تنها چند تن از آنها باقی مانده اند که این نظام منحرف العقیده قصد دارد تا با فعالیت هایی که در نجف اشرف صورت می دهد پس از فوت آیت ا... سیستانی مرجعیت را به طور کامل تحت تسلط خود درآورد. اگر عمر این فرقه ضاله یاری کند و موفق شود تا در سالهای آینده مرجعیت را به طور کامل قبضه کند ، از تشیع چیزی باقی نخواهد نهاد. امروز در حوزه هاي علميه اگر احساس كنند طلبه ای با استعداد  با بدعت ولايت مطلقه فقيه مخالف است و ممکن است در آینده به مرجعیت رسد، يا كشته مي گردد ، يا مسموم مي گردد، يا با پرونده سازي به زندان مي افتد و يا خلع لباس شده و از حوزه اخراج مي گردد. بیشترین فشار رژیم از ابتدا متوجه علمای مستقل و بدعت ستیز بوده است زیرا "پاشنه آشیل" جمهوری اسلامی روشنگری درباره "انحراف آن از مذهب تشیع" است. علمای فراوانی به سبب یک اظهار نظر انتقادی به مرگ های مشکوک و نابهنگام از دنیا رفته و برخي نيز چون آيت ا... روحاني ، با سلاح كمري مورد تهديد قرار گرفته اند. حوزه های علمیه جمهوری اسلامی، طلبه های ایرانی و خارجی را کاملاً فاسدالعقیده و بی سواد نسبت به مبانی اعتقادي تشیع تربیت می کنند و آنها با لباس روحانیت به شهرها و کشورهای خود بازگشته و موجب فتنه و فساد برای مردم می گردند و آنان را از دین باز گردانده و حتی به سوی فرقه ضاله وهابیت سوق می دهند. انقلاب ايران حقیقتاً موهبتی بزرگ برای وهابیت بوده و موجبات گسترش آن را فراهم کرده است. اگر اين انقلاب رخ نمی داد ، آیین تشیع در این عصر ارتباطات و گسترش اطلاعات ، نیمی از جهان را گرفته بود. این انقلاب سدّ و مانعی بسیار مؤثر در برابر گسترش تشیع ایجاد کرد و در عوض موجب گسترش مسلك وهابیت گردید.
 خميني با تكيه بر اريكه حكومت و با زور و پول و تبليغات ، بدعت و انحراف خود را به وجه رسمي "تشيع" تبديل كرد چنان كه ابوبكر و عمر نيز به همين وسيله ، بدعت خود را به وجه رسمي "اسلام" تبديل كردند. انقلاب فرقه شیعه نمای ولایت فقیه برای تشیع و شیعیان مصیبتی وحشت انگیز بوده و با افتضاحات فجیعی که به نام تشیع به بار آورده است ، پیش بینی شده که با گسترش مسلک ها و ادیان باطل ، در عرض سه چهار دهه آتی شیعیان در ایران در اقلیت قرار گیرند. به این دلایل و مهمتر از همه به دلیل خیزش خطرناکی که علیه تشیع در منطقه شکل گرفته است ما اطمینان داریم که یک جنبش شیعی اصیل در آینده ای نزدیک پا خواهد گرفت زیرا مسأله موجودیت دین الهی مطرح است. دین الهی همواره در حضیض ضعف خود از سوی خداوند یاری شده است چنان که حضرت عیسی (ع) برای تجدید آن پس از حضرت موسی (ع) و حضرت محمد (ص) برای احیای آن پس از انحطاط مسیحیت آمدند.
اصل ولايت فقيه و مخالفت شخصيت هاي سياسي:  اصل ولایت فقیه پس از انقلاب ۵۷ با مصوبه مجلس خبرگان به قانون اساسی جمهوری اسلامی اضافه شد. در پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی که در زمان دولت مهدی بازرگان تدوین شده بود اشاره‌ای به ولایت فقیه نشده بود ، خمینی نیز بدون اشاره بدان ، پیش نویس را تأیید کرد. بنا به روایت ابوالحسن بنی صدر ، پس از آگاهی از آنکه مجلس خبرگان تصمیم دارد قانون اساسی را بر مبنای ولایت فقیه تنظیم کند ، او به همراه هفت تن دیگر از جمله آیت‌ا... طالقانی ، عزت ا... سحابی ، علی گلزاده غفوری ، آیت ا... ناصر مکارم شیرازی ، نوربخش و مقدم مراغه‌ای تصمیم به استعفا در اعتراض به این موضوع داشتند اما نهایتاً ماندن در مجلس خبرگان و مخالفت با اصل ولایت فقیه را به مصلحت می‌بینند. بنا به روایت وی ، مرتضی حائری یزدی (فرزند بنیانگذار حوزه علمیه قم) نیز با ولایت فقیه مخالف بود اما به بهانه کسالت از مخالفت خودداری کرد. به گفته بنی صدر ، مکارم شیرازی نیز سخت علیه ولایت فقیه سخنرانی کرد و گفت امروز روز سیاه تاریخ ایران است. [کتاب درس تجربه ، ابوالحسن بنی صدر ، ص ۱۴۷]. به گفته ابوالحسن بنی صدر ، مطهری چند روز پیش از کشته شدن به وی گفته بود: « با این اوضاعی که وجود دارد ، آینده اسلام و ایران را به شدت تیره می بینم.» بني صدر همچنين اظهار مي دارد كه خميني گفت: « اگر پنجاه هزار نفر هم اعدام شوند ولايت فقيه بايد مستقر شود.»
قتل آیت ا... طالقانی نیز به علت مخالفت با مسئله ولایت فقیه بود. وی در انتقادی به روحانیون مجلس خبرگان گفت:        « اختیاراتی که شما برای ولایت فقیه گذاشته اید از اختیارات شاه هم بسیار بیشتر است.» آیت ا... طالقانی از پایگاه مردمی و محبوبیت وسیعی برخوردار بود که خطر بسیار بزرگی برای حاکمان نظام جمهوری اسلامی به شمار می رفت به طوری که اگر ایشان در اظهار نظری در نماز جمعه و یا در بین مردم مخالفت خود را علنی ابراز می کرد و حقیقت وجودی ولایت فقیه را در اسلام مردود اعلام می کرد ، باعث بروز خطری جدی برای نظام تازه تأسیس خمینی می شد. قرار بود اصل ولایت فقیه در اجلاس مجلس خبرگان در ۲۱ شهریور ۱۳۵۸ به رأی گذاشته شود که مرگ ناگهانی طالقانی که عضو این مجلس و مخالف سرسخت تصویب اصل ولایت فقیه بود در ۱۹ شهریور اتفاق افتاد!  وی پیش از مرگ مشکوکش در یک سخنرانی با اشاره به آیه 204 سوره بقره (وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ) چنین گفت: «...اگر به همین منوال پیش برود مستبدینی خواهند بر ما مسلط شد. این محیط آزادی را اگر قدردانی نکردیم ، محیط عقده گشایی ، محیط عناد ، به هم ریختگی ، موضع گیری قرار دادیم ، همان طوری که قرآن در این آیات اشاره می کند، نتیجه اش پیدا شدن مستبدینی است ، همانطوری که در تاریخ گذشته مان بوده است و در تمام ادوار تاریخی. دیگر به صغیر و کبیر ما رحم نخواهند کرد. در چنین محیطی است که یک انسان خودخواه و در عین حال زرنگی سر بیرون می آورد؛ از چه راه مردم را می فریبد؟ از طریق وعده آب و نان؛ و مِن النّاس مَن یُعجِبکَ... دقت کنید: بعضی از مردمند که وقتی با شما مواجه می شوند، سخنرانی می کنند، شعار می دهند، گفته آنها شما توده های مردم را فریفته خود می کند؛ یُعجِبُکَ قوله فی الحیات الدنیا؛ وعده آب و نان، وعده مسکن، وعده آسایش. در چنین محیطی!  این انسان برای رسیدن به هدف همه جور وسیله را توجیه می کند. دین را به استخدام می گیرد. شرف و انسانیت را به استخدام می گیرد. دروغ می گوید. فریب می دهد. خدا را شاهد می گیرد که من دلسوزترین مردم در حق شما ملتم؛ يُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ. خدا را شاهد می گیرد که من می خوام این مملکت را نجات بدم... وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ؛ ولی روحیه اش ؛ کینه ورزترینِ مردم نسبت به خلق. تا وقتی سوار کار نشده وعده می دهد. وقتی سوار شد دیگر به هیچ کس رحم نمی کند...».    مقصود طالقانی از ایجاد محیط عقده گشایی ، اشاره به رفتار خمینی است که پس از ورود به ایران ، از بازماندگان بهرامی ها (یکی از قاتلان پدرش) گرفته تا هر کس که روزی به وی گفته بود بالای چشمش ابروست را تحت پیگرد ، حبس ، شکنجه و اعدام قرار داد. چنین فردی چگونه می تواند ادعای جانشینی پیشوایان تشیع را داشته باشد ؛ جانشینی آن پیامبر رحمت که «هرکس رخسار ایشان را می دید به شکل معجزه آسایی هر همّ و غمی که داشت فراموش می کرد» و پس از فتح مکه ، کافران و ظالمانی که بیست سال ایشان را مورد اهانت ها و آزارهای سخت قرار داده و عزیزانش را در جنگ ها کشته بودند بخشید و اسلام آوردن عاری از حقیقت آنان را پذیرفت. یا امامانی که هنگام راه رفتن مراقب بودند تا پای بر مورچه ای ننهند ، و  هنگام مواجهه با رکیک ترین اهانت های اهل شام (که تحت تأثیر تبلیغات مسموم حاکمان اموی علیه اهل بیت قرار گرفته بودند) با ایشان چنان با مهربانی و مهمان نوازی رفتار می کردند که آنها شرمنده شده و عذرخواهی می کردند و این آیه را تلاوت می کردند که: « خداوند می داند رسالت خویش را کجا قرار دهد.»  یا امام حسین [که برای دریدن نقاب تزویر حکومت اموی (وارث شورای سقیفه) وآشکار نمودن چهره اسلام حقیقی آن جانفشانی عظیم را صورت دادند] هنگام مواجهه با یک هزار تن از لشگریان ابن زیاد که از تشنگی رو به مرگ بودند ، بیشتر ذخیره آب خود را در اختیار آنها قرار دادند در حالی که می دانستند که بسیاری از ایشان دو هفته دیگر با او خواهند جنگید و خود و عزیزانش را به شهادت خواهند رساند. آن حضرت همچنین می دانستند که دو هفته دیگر نیازمند ذخیره آب خود خواهند گردید ، اما وظیفه مؤمن نیکی و احسان به دیگران است ، چه نیکوکار باشند و چه بدکار. پیشوایان معصوم شیعه فرموده اند: « اگر مردم زیبایی های ما را ببینند به سوی ما جلب می گردند.» متأسفانه یک هزار و چهارصد سال است که حکومت زمین در اختیار ظالمان و غاصبان است و آنها مانع از معرفی صحیح 14 معصوم برگزیده خداوند به جهانیان گردیده و در هدم دین الهی کوشیده و به خصوص با "فتنه دجال" آن را به مرز نابودی کامل کشیده اند اما تشیع یک "واقعیت تکوینی" است و قابل نابودی نمی باشد ، اما آنچه که قابل نابودی بوده و هست ، خوشبختی معنوی و بهشت ابدی تک تک انسانهایی است که به سبب زیاده خواهی و ظلم شیاطین ، از معارف و هدایت الهی محروم گردیده اند.  



[1] - نهج البلاغه ، خطبه 50
[2] - بحارالانوار، ج51
[3] - كتاب الغيبة نعماني
[4] - بشارت المصطفي لشيعة المرتضي ، ابي جعفر طبري ، ص57 ، حديث43
[5] - روضه کافی ، جزء هشتم ، حدیث383- وسائل الشیعه، جلد11، ص36 ،ب13 ، حدیث3
[6] - وسائل الشیعه ، جلد11 ،ص37 ، حدیث7.
[7] - مقدمه صحیفه سجادیه ، ص25
[8] - وسائل الشیعه ، جلد11 ،ص37 ، حدیث 6
[9] - سوره نمل ، آیه 36
[10] - بحارالانوار ، جلد 52 ، ص 133
[11] - سوره انعام ، آیه116
[12] - اصول کافی ، جلد 1 ، کتاب الحجه ، باب من ادّعی الامامة و لیس لها بأهل...
[13] - روضه کافی ، ص386
[14] - نهج البلاغه ، خطبه 38
[15] - سخنراني 12/7/58، صحيفه نور، جلد 9، صفحه 254
[16] - سوم اسفندماه 1367
[17] - خاطرنشان می سازد که یکی از صحابه نزدیک خمینی به نام آذری قمی "تعطیل کردن توحید" را نیز به لیست وی افزود! از میان بدعت هایی که خمینی بنا نهاد می توان به مباح ساختن موسیقی و شطرنج اشاره نمود که این امر حتی اعتراض برخی ار شاگردانش(حجت الاسلام قدیری) را نیز برانگیخت. یکی از دلایل حرمت نظر به صفحه شطرنج این است که هنگامی که سر مقدس امام حسین (ع) را نزد یزید بن معاویه آوردند ، او مشغول بازی شطرنج بود و آن سر مقدس را زیر میز شطرنج قرار داد. حجت الاسلام دعایی مدیرمسؤول روزنامه اطلاعات می گوید: « یکی از خدمات بزرگ امام بعد از انقلاب حل مسأله موسیقی بود. ایشان حتی اجازه دادند که در محضر ایشان برنامه ‌موسیقی "شهید مطهر" به صورت زنده اجرا شود که انواع و اقسام ساز‌ها وجود داشت و برنامه به صورت زنده پخش شد.» [از دلايل حرمت موسيقي ، نقش تخديري آن با سست نمودن انسان در برابر جاذبه هاي جنسي و مادي است و به همين دليل است كه قدرتهاي استعماري در ترويج آن در ميان ملتها سرمايه گذاري فراوان مي كنند.]
[18]- وسايل الشیعه ، جلد 27
[19] - نهج البلاغه