یکشنبه

مسلك "سيك"؛ كيش خاندان خمينی


مؤسس مسلک سیک که انشعابی از تصوف هند می باشد، هندو زاده ای تیزهوش به نام "نانک" (ملقّب به نانک شاه) بود که در تصوف هند به مقام قطب و مرشد نائل گشته و بر اساس اختلاطی از اصول عقاید صوفیان هند و عقاید مذاهب هندو و مسیحیت ، به یاری دوستی ایرانی به نام مُردانا که نوازنده ای چیره دست بوده است ، این مسلک را با هدف جلب مسلمانان و هندوها بنیان نهاد، اما طبیعتاً مسلمانان به شدت به مخالفت با این دين ابداعي جدیدالتأسیس بر آمدند. در اواخر قرن هفدهم ، سیک ها با حمایت استعمار انگلیس موفق شدند در لاهور و اطراف آن حکومتی تشکیل دهند اما دیری نگذشت که مقهور مسلمانان شدند و اکثریت ایشان به قتل رسیدند. سیک ها نزدیک به یکصد سال به طور مخفی در پنجاب و ایالات اطراف آن زندگی کرده و به تبلیغ و اشاعه مسلك خود اشتغال داشتند و در این مدت موفق شدند که افراد زیادی از هندو و مسلمان را به کیش خود درآورند تا این که آنان مجدداً با کمک های مالی تسلیحاتی کمپانی هند شرقی(استعمار انگلیس) در سال 1824 میلادی پس از درگیری های خونین بسیار با مسلمانان موفق شدند حکومتی در بخش پنجاب تأسیس نمایند. دین علیشاه ، پدر احمد هندی و  جد اعلای روح ا... خميني ، از سیک هایی بود که در این درگیری ها کشته شد. استعمار انگلیس سرانجام در سال 1849 به زور قلمروی حکومت خودمختار سیک را ضمیمه خاک حکومت استعماری هند نمود و سیک ها از آن تاریخ رسماً تحت حمایت دولت انگلیس قرار گرفته و به صورت خدمتگزاران آن دولت درآمدند. دائرة المعارف آمریکانا در مقابل کلمه سیخز (Sikhs) می نویسد: «...از آن زمان به بعد سیک ها ثابت کردند که دوستانی وفادار برای بریتانیا می باشند و هرگز در دوران طغیان بزرگ نیز از اطاعت سر باز نزدند.» دائرة المعارف ورلد بوک نیز در مقابل کلمه سیخیزم می نویسد: « سیک ها از این که مسلمانان بار دیگر به قدرت برسند در وحشت بودند و به همین جهت در زمان طغیان سپاهیان در 1957 از بریتانیا حمایت کردند. سیک ها در جنگهای اول و دوم جهانی نیز از بریتانیا پشتیبانی نمودند.»  
علامت سیک ها که سه شمشیر می باشد نماد آمادگی پيوسته آنان برای جنگ با مسلمانان است.رسم سیکها این است که این علامت را با افتخار بر دارایی های خود نقش می کنند: خانه، اتومبیل، هواپیما و هر غنیمتی که به دست آرند!  البته جمهوری اسلامی  ادعا می کند که این نشان ، کلمه جلاله "الله" است و نباید بدون وضو  به آن دست زد! جلال الدین فارسی ، جنایتکار و آدمکش حرفه ای (که بیست سال پیش فردی که به وی معترض شده بود که چرا در ملک او به شکار پرندگان بیگناه می پردازد را با اسلحه شکاری به قتل رساند) و از سرسپردگان معمر قذافی (که گفته می شود در جریان سر به نیست شدن امام موسی صدر[1] دخیل بوده است) در اوایل انقلاب کاندیدای ریاست جمهوری گردید. جلال الدین می گوید که پس از کاندیدا شدن ، امام مرا فرا خواند و اشاراتی فرمود دال بر این که بهتر است من از نامزدی ریاست جمهوری انصراف دهم چرا که زاده افغانستان هستم. من به امام گفتم: حضرت امام ، چه اشکالی دارد؟ شما هم که خود اهل کشمیر می باشید! امام خندیدند و گفتند: باشد ، اما مردم مرا ایرانی می دانند!  من نگرانی امام از ریاست جمهوری خود را درک کرده و به ایشان حق دادم. امام نگران این بودند که مردم بگویند: این نظام جمهوری اسلامی ایران ، رهبرش هندی و رئیس جمهورش افغانی است!
                 
 
                        
خمینی با اصرار تمام،اصل هجدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی را زیر پا نهاد و تمام آرم هایی که طبق اصل مزبور با شعار یک "الله اکبر" برای پرچم جمهوری اسلامی پیشنهاد شده بود را رد کرد و شکل طرح مقدماتی که خود شخصاً رسم کرده بود ، بعد از ترسیم نهایی توسط کارشناس مسئول را مورد تصویب قرار داد. البته خمینی اشتباه کرد و اگر خودخواهی و نژادپرستی اش اجازه می داد که پرچم شیر و خورشید که اصیل ترین و قدیمی ترین نماد ملی و دينی ملت ایران است را حفظ کند بهتر می توانست نظامش را بر ایرانیان تحمیل نماید. اکنون 36 سال است که ایرانیان به پرچم جمهوری اسلامی به عنوان پرچم یک اشغالگر بیگانه می نگرند نه پرچم کشورشان. به این دلیل است که عقلای جمهوری اسلامی که این رسوایی را به زیان خود می بینند امروز از احیای نماد شیر و خورشید سخن می گویند!




[1] - به فاصله کوتاهی پیش از وقوع انقلاب ایران ، امام موسی صدر (زاده شهر قم) به عنوان یکی از محبوب ترین شخصیت های شیعه در جهان به عنوان رهبر آینده نظام سیاسی در ایران مطرح بود و خود خمینی گفته بود: « بهترین فردی که برای رهبری حکومت اسلامی می شناسم امام موسی صدر است.»