شنبه

دلایل خصومت خمینی با ایرانیان و مسلمانان چه بود؟

 به راستی چرا خمینی پس از پیروزی ، این گونه به جان مردم ایران که آنان را ظاهراً ولی نعمت خود می خواند افتاده و آنان را در فشار بسیار شدید اقتصادی قرار داده و جوانانشان را نابود ساخت؟...  چرا هنگامی که در هواپیما دو بار از او سؤال شد که احساسش در بازگشت به ایران چیست؟ به تندی و با لحنی آکنده از خشم گفت: هیچ... چرا در هواپیما ، غضبی آتشفشانی در چهره وی مشهود بود که گوشه ای از آن به هنگام سخنرانی در بهشت زهرا  فوران نمود؟... پاسخ تنها در یک کلمه خلاصه می شود: "انتقام". خمینی از ابتدا نوعی شیفتگی وسواس گونه به قدرت داشت به طوری که به قول خود در هجده سالگی در جلسات مجلس شورای ملی برای تماشا حاضر می شد. [احمد خمینی در سال 1982 در مصاحبه اي با بي بي سي درباره کودکی پدرش گفت: « پدرم با وجود این‌که کودکی خردسال بیش نبود ، اما همیشه در بازی‌ای که انجام می‌داد اصرار داشت نقش شاه را داشته باشد!»]. خمینی در آشوب های نیمه خرداد 1342 تردیدی نداشت که پیروز شده و بر تخت حکومت جلوس می کند ، اما رژیم پهلوی شورشها را سرکوب نموده و غائله را خاتمه بخشید. اطمینان خمینی به پیروزی در سال 42 چنان بود که به آیت ا... مرتضی حائری که پیش از آشوب خرداد 1342 عازم حج بود گفته بود:  « وقتی که برگردی ، اینها دیگر نخواهند بود!» خمینی که از وی در منابع زرتشتی "دیو کین" یاد شده  برای این شکست و 15 سال تبعید بسیار تلخ و دوری از قدرت ، تنها دو عامل می شناخت: اول: عدم جانفشانی کافی ملت ایران برای به ثمر رساندن غائله 15 خرداد ، و دوم: حمایت دولت آمریکا از رژیم پهلوی. خمینی می دانست که دست یابی او به حکومت تنها با استفاده ابزاری از مردم ممکن است و بنا بر این حرکت خود را کاملاً منوط به تحرک مردم کرده بود. [چنانكه در سخنرانی 11 آذر 41 به اهميت نقش مردم و تحريك آنها چنين اشاره مي كند: « رگ خواب ملت اسلام را ما به دست آوردیم.»] او هنگامی که جو عمومی را مساعد نمی دید به هیچ قیمتی حاضر به اقدام علیه رژیم پهلوی و انگیزش خشم آن علیه خود نبود. پس از دفع غائله 15 خرداد 42 هنگامی که وی در تبعید بود و رژیم پهلوی با طرفداران او از میان معممان به شدت برخورد می کرد ، اطرافیانش به او التماس می کردند که اقلاً یک بیانیه صادر کند و او پاسخ می داد: « زمینه ندارد!»
 به محض این که پای روح ا... خمینی از پلکان هواپیما با زمین ایران تماس یافت ، نقاب تزویر کاملاً فرو افتاد و چهره باطنی وی (اژدها) آشکار شد که می خروشید و آتش بود که از دهانش شعله بر می کشید. وی از ملت ایران به صورتی که در 36 سال گذشته شاهد بوده ایم انتقام گرفت ، و کینه بسیار سختی نیز که از آمریکا به دل گرفته بود را علنی کرد و آن کشور را "شیطان بزرگ" لقب داد [زیرا با خدا مخالفت کرده!] و كينه و خصومت آشتی ناپذیر با آن را نیز هويت و خط مشی ابدی نظام خود تعیین کرد که احتمالاً همین "كينه مقدس" سرانجام منجر به سقوط نظامش خواهد گردید هر چند برخی از اعوانش خود را به آب و آتش می زنند تا مانع از این امر گردند.
صادق طباطبایی ، برادر زن احمد خمینی می گوید: امام اندکی پس از پیروزی انقلاب مرا خواست و فرمود: فوراً برای برنامه دوم اقدام کنید. منظور امام از برنامه دوم، رفراندم نظام جمهوری اسلامی بود (برنامه اول نیز تشکیل دولت موقت بود). من گفتم: حضرت امام ، چه نیازی به رفراندم است وقتی میلیونها نفر با شما هستند و با یک اشاره شما به خیابان می ریزند؟ امام فرمود: شما نمی فهمید ، بیست سال دیگر می گویند که اینها بر موج عواطف و احساسات مردم سوار شدند و این نظام مشروعیتی ندارد. من به امام گفتم: این کار زمان می برد ، شاید برای نیمه دوم سال(1358) بتوانیم آن را انجام دهیم. امام فرمود: نه ، برو و کار را شروع کن. به وزارت کشور مراجعه کردم و پس از بحث و بررسی پیرامون موضوع ، خدمت امام رسیدم و گفتم: برای اواخر خرداد می توان رفراندم را برگزار نمود. امام فرمود: نخیر ، در همین تعطیلات نوروز آن را برگزار کنید!   این عجله به چه دلیل بود...؟ به همان دلیل که به سبب آگاه شدن ملت ايران نسبت به ماهيت رژيم جديد ، بيست ميليون و چهارصد هزار نفر شرکت کننده در رفراندم ۱۲ فروردین جمهوري اسلامي (1358) به چهارده میلیون نفر در اولین انتخابات ریاست جمهوری در دی ماه 1358کاهش یافت و این تعداد در اولین انتخابات مجلس شورای ملی در اسفند 1358، به شش میلیون و صدهزار نفر رسید. خمینی که بی صبرانه در انتظار آغاز عملیات تخریب بود می خواست تا مردم کاملاً متوجه ماهیت نظامش نگردیده اند ، آن را رسماً با رأی بالا به تأیید برساند.
خمینی یک نژادپرست سیک بود. قرار دادن علامت سیکیزم بر پرچم ایران به وضوح نشان از دلبستگی وی به مسلک و ملیت حقیقی اش دارد. سیک ها به سبب جنگ های خونباری که با مسلمانان داشته اند، از آنان و از اسلام بیزارند و چنان که اشاره شد ، علامت شمشیر در نشان سیک ها نماد آمادگی همیشگی آنها برای جنگ با مسلمانان است. خمینی به این دلیل دشمن اسلام بود. به خصوص که (چنان که پیش تر دیدیم) جد وی نیز در جنگ با مسلمانان کشته شده بود. او که کوچکترین نسبتی با اسلام و ایران نداشت ماهرانه با یک تیر دو نشان زد: هم با نام اسلام ابتدا به پول و احترام و جایگاه اجتماعی و سپس به حکومت ایران رسید و هم ضربه خردکننده و بنیان کنی به اسلام زد به طوری که احیای آن اکنون تنها با معجزه متصور است.
 خمینی از ایرانیان به دلیل قتل پدرش نیز نفرت داشت. وی پس از مرگ فرزندش مصطفی آشکارا گفت: « ایرانی ها هم پدرم را کشتند و هم پسرم را ، هنگامی که به ایران برگردم به اندازه موی سر هر دویشان از آنها خواهم کشت.»
همچنین نفرت از جهانگشایان ایرانی که به هند لشگر کشیده اند (برای مثال ، نادرشاه) در سخنان خمینی موج می زد. او خود را در جایگاه انتقام تاریخی از ایرانیان می دید. دلیل مهم دیگر دشمنی خمینی با ایرانیان این بود که وی پس از مرگ پدرش در کودکی ، شاهد ارتباطات افسارگسیخته مادرش با مردان بیگانه در ایران بود. با توجه به خلقیات وی، بدون تردید به همین دلیل است که وی مصمم گردید زنان ایرانی را این چنین به فساد کشد به طوری که گفته می شود که امروز صدها هزار زن تن فروش در کشور وجود دارد. روح ا... خميني ظاهراً به مصطفي هندي منتسب است اما اسناد ساواك وي را حاصل ارتباط نامشروع مادرش با مأمور انگليسي مافوق مصطفي هندي مي داند و شواهد و قرائن نيز چنين نشان مي دهد. وي از نظر ظاهري و اخلاقي شباهت چنداني به برادرانش نداشته و از سوي ديگر خصوصيات نطفه هاي نامشروع در رفتار و كردار وي بسيار بارز بوده و قابل انكار نيست.                                                               

                                                (تصوير مورد استناد نمي باشد)

در جاماسب نامه نيز سخن از حكومت دشمن ايران بر ايرانيان در آخرالزمان است: « پادشاهي و فرمانروايي ايران به دست انيراني [ضد ايرانيان] افتد كه در ظاهر بسيار دين مدار هستند.»
خمینی  كه از "اسلام"  و "مقدسات الهی"  فقط واژگان آن را شناخته بود ، با سحر و فریب و نفاق ، خود را در جایگاه نمایندگی خدا و مقدسات الهی قرار داد و در لباس مرجعیت و با استفاده از کاریزمای ناشی از حضور ابلیس و تأثیرات شیاطین جن که مردم به غلط تصور می کردند معنوی است توده نادان مردم را مسخ کرد. کد مهمی که خميني برای کارگزارانش تعیین کرده چنین است: « برای حفظ نظام ، هر عملی واجب است.»  در مذهب وي ، در صورتی که   "اَسلام عزيز" در خطر باشد(!)  شکنجه و تجاوز به عنف ، تاراج اموال مردم  و به فقر و فساد کشیدن آنان و چنان که دیدیم قتل امام زمان (ع) و هرگونه عمل مغایر با فطرت انسانی جایز است: « ما مکلف هستیم که اسلام را حفظ کنیم. این تکلیف از واجبات مهم است حتی از نماز و روزه واجب‌تر است. همین تکلیف است که ایجاب می‌کند خون‌ها در انجام آن ریخته شود.»  « وقتی که اسلام در خطر است، همه شما موظفيد که با جاسوسی حفظ بکنيد اسلام را. وقتی که حفظ دماء مسلمين بر همه واجب باشد، اگر- فرض کنيد که- حفظ جان يک نفر مسلمانی، حفظ جانش وابسته [به‏] اين است که شما شرب خمر کنيد، واجب است بر شما. دروغ بگوييد، واجب است بر شما. احکام اسلام برای مصلحت مسلمين است، برای مصلحت اسلام است، اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همه‏ بايد از بين برويم تا حفظش کنيم... جاسوسی فاسد خوب نيست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمين واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شرب خمر هم واجب است.»    امیر مؤمنان(ع) درباره مذهب معکوس دجال می فرمایند: « در مذهب امام دجال ، راست دروغ و دروغ راست به حساب آید و خیانتکار امین و امین خیانتکار به شمار آید.» امت دجال ، مذهب معکوس او را اسلام راستین دانسته و با این انحراف، به هلاکت درافتاده اند و بسیاری از مردم نیز به دلیل فقدان دانش درباره اسلام ، جنایات او را به حساب دین الهی نهاده و این چنین هلاک شده اند. این گونه است که گفته شده که: دجال گروه کثیری از مردم را از هدایت الهی محروم ساخته و به سوی کفر و شقاوت رهنمون می گردد.    
گوشه ای از تاراج اموال مردم توسط برخی از مسئولان نظام را اخیراً در اختلاس های 35 هزار میلیاردی در تأمین اجتماعی، پرونده بابک زنجانی ، كلاهبرداري 94 هزار ميلياردي "پديده شانديز" و ناپدید شدن 218 میلیارد دلار نفتی شاهد بودیم. معاون اول رئيس جمهور اعلام كرده است كه در دولت قبلي ، سيصد ميليارد دلار دود شد و به هوا رفت.  بر اساس آماری که خود اعلام کرده اند سی نفر نورچشمی ، 80 هزار میلیارد تومان (در حدود یک چهارم نقدینگی کشور) بدهی معوقه بانکی دارند که حاضر به پرداخت آن نیستند و این نانی است که از سفره میلیونها ایرانی گرسنه دزدیده شده است. البته این بذل و بخششها همه از سپرده های مردم تأمین می گردد. بانک مرکزی به جای این که پول را زیربنای تولید و تقویت آن کند ، آن را در اختیار بانک های خصوصی  که تماماً تحت مالکیت مقامات رژیم و وابستگان آنها هستند و نقش مهمی در گسترش هرچه بیشتر فقر در جامعه ایفا می کنند ، می گذارد تا به نورچشمی ها وام دهند و آنها نیز آن را در بازار تبدیل به ارز کنند و در مناطق گرانقیمت شهرهای غرب ، کاخ بخرند.[1] فساد عجیب وغریبی بر جامعه ایران حاکم است که راه حل آن ، زیر و زبر شدن قریب الوقوع همه چیز است و تردیدی در وقوع این رویداد نیست. مقامات با یکدیگر در تاراج اموال یک کشور بسیار ثروتمند این چنین مسابقه می دهند و آنگاه برای تأمین هزینه های جاری مملکت ، با طرح آزادسازی نرخ حامل های انرژی و حذف یارانه  بر مردم سخت گرفته و آنان را به چنین فقر و فلاکتی می کشند، چنان که در سخنان زرتشت خوانديم:          
                                 بسی نعمت و مال گرد آورند           مر آن را به زیر زمین گسترند
                                نیامد کسی را چنین رنج و تاب         به هنگام ضحاک و افراسیاب  
     
ایران به قدری ثروت داشته است که با مدیریت صحیح و سالم ،حتی بدون استخراج و فروش نفت و گاز ، همه مردم می توانسته اند در نعمت و آسایش زندگی کنند ، اما اکنون هشتاد درصد مردم زير خط فقر زندگي مي كنند و ایران رتبه دوم "شاخص فلاکت" را در میان کشورهای جهان به خود اختصاص داده است. [البته اين دزدي ها وغارتگري هاي ايشان جاي تعجب ندارد چرا كه پيرو امامي هستند كه در جريان "بزرگترين سرقت تاريخ"  دين خدا را به سرقت برد و به وسيله آن ، يك مملكت را از ملتي به سرقت برد!
امیرالمؤمنین (ع) مي فرمايند: « هیچ مالی انباشته ندیدم الا که در کنار آن حقی ضایع شده دیدم.» آن حضرت هنگامی که مطلع شدند که یکی از کارگزارانشان به میهمانی ثروتمندان رفته است ، به او نوشتند: « به من گزارش دادند كه مردى از سرمايه‏ داران بصره تو را به مهمانى خويش فرا خواند و تو به سوى آن شتافتى ، خوردنى ‏هاى رنگارنگ براى تو آورده و كاسه‏ هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهاده اند. گمان نمى ‏كردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان با ستم رانده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‏ اند. انديشه كن در كجايى و بر سر كدام سفره مى‏ خورى. پس آن غذايى كه حلال و حرام بودنش را نمى ‏دانى دور بيافكن و از آنچه به پاكيزگى و حلال بودنش يقين دارى استفاده نمای. آگاه باش که هر پیرویی را پیشوایی است که از نور علم او روشنایی می جوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود بسنده کرده است به دو جامه فرسوده و دو قرص نان. بدانيد كه شما توانايى چنين كارى را نداريد ، امّا با پرهيزكارى و تلاش فراوان و پاكدامنى و راستى، مرا يارى دهيد. پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره‏اى نياندوخته و از غنيمت‏ هاى آن چيزى ذخيره نكرده ‏ام و بر دو جامه كهنه‏ام جامه‏اى نيافزودم و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است... هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاى لذيذ بر گزينم ، در حالى كه در حجاز يا يمامه  كسى باشد كه به قرص نانى محتاج باشد و يا هرگز شكمى سير نخورد ، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم ‏هايى باشد از گرسنگى به پشت چسبيده و جگرهایی سوخته... آيا به همين رضايت دهم كه مرا اميرالمؤمنين خوانند و در تلخى‏ هاى روزگار با مردم شريك نباشم و در سختى‏هاى زندگى الگوى آنان نگردم...»  اختلاف طبقاتی از ویژگی های اصلی حکومت های شیطانی است زیرا شیطان راهی آسان تر از فقر برای به کفر و فساد کشیدن مردم ندارد و بندگان شیطان نیز که با یاری او به قدرت رسیده اند برای پرداخت مزدش ، در گسترش فقر می کوشند. پیامبر خدا فرمودند: «هنگامی که فقر آمد ، کفر آمد.»  اولین اقدام امیر مؤمنان (ع) در دوره حکومتشان مبارزه با نظام طبقاتی بود که خلفای پیشین طراحی کرده بودند و ایشان جان خود را در این راه از دست دادند. ایشان در دوره حکومت ، هر چه از اموال به دستشان می رسید صرف نیازمندان می کردند و اگر نیازمندی پیدا می شد و بیت المال خالی بود ، خود قرض می گرفتند و به آن نیازمند می دادند و بدین ترتیب هنگامی که به شهادت رسیدند ، همانند پیامبر خدا  دهها هزار درهم بدهی داشتند که امام حسن (ع) به تدریج آن را پرداخت کردند. رعایت مساوات در تقسیم بیت المال توسط آن حضرت خوشایند اشراف و رؤسای قبایل نبود و این موجب شد که بسیاری از آنها جذب معاویه شوند که دستش در بذل و بخشش و حیف و میل اموال مسلمانان کاملاً باز بود. مردم از آن حضرت درخواست کردند تا رهبری را بپذیرد و عدالت را اجرا کند اما تحمل عدالت ایشان را نداشتند، و تا زمانی که مردم صميمانه پذیرای عدالت نباشند ، آخرين وارث و جانشين پيامبر(ص) ظهور نخواهند کرد. 
دولت آمريكا و همراهی با دولت انگلستان در کمک به انقلاب خمینی
دولت آمریکا تحت رهبری جیمی کارتر که با فشار به شاه برای ایجاد جو باز سیاسی ، سبب رها شدن پتانسیل انقلاب در ایران شده بود ، در پی ارسال سیگنال های مثبت از سوی انقلابیون ، برای حفظ منافع خود سعی کرد به آنها نزدیک گردد. دکتر عباس میلانی ، مورخ معاصر می گوید: بر اساس اسناد موجود ، روح ا... خمینی از فرانسه به آمریکایی ها پیام داد که: « دست از دولت بختیار بردارید و بگذارید انقلاب پیروز شود. اگر ما بیاییم بیشتر به نفع شماست.»  جعفر شفیع زاده فرمانده سابق سپاه ضربت انقلاب اسلامی و محافظ روح ا... خمینی در نوفل لوشاتو و تهران در اعترافات خود در کتاب "پشت پرده های انقلاب" می گوید: زمانی که خمینی در فرانسه اقامت داشت، ملاقات ها و ارتباطات بسیاری با نمایندگان و سفرای کشورهای انگلیس و آمریکا داشت. فرستادن ژنرال هايزر به ايران براي ممانعت از اقدام جدي امراي ارتش در سركوب انقلاب از اقدامات مهم جیمی کارتر در کمک به پیروزی انقلاب بود. شاه در کتاب "پاسخ به تاریخ" ، مأموریت ژنرال هایزر را ممانعت از واكنش ارتش در برابر تغییر رژیم عنوان می کند. هایزر در کتاب خاطرات خود این موضوع را تأیید کرده و می نویسد که از سوی رئیس جمهور کارتر مؤظف به ممانعت از اقدامات کودتایی ارتش علیه خمینی بوده است. در کتاب "گروگان خمینی" نیز می خوانیم: « ژنرال هایزر به فرماندهان ارتش گفت: نباید علیه خمینی وارد عمل شوند...اگر چنین اتفاقی بیافتد ارتش آمریکا با آنها قطع رابطه خواهد کرد ، لوازم به آنها نخواهد داد و قلم پایشان را خواهد شکست. هایزر نه یک ، بلکه چند کودتا علیه خمینی را خنثی ساخت... این مطلب کاملاً روشن است که بدون حضور هایزر، خمینی هیچ گاه قادر نبود به این راحتی قدرت را در دست گیرد.»[2] اما البته خمینی پس از پیروزی ، بر سر کینه دیرینش از آمریکا بازگشت. [ملت ایران 36 سال است که تحت فشار شدید سیاسی و اقتصادی ناشي از تحریم زندگی می کند تنها به این دلیل که دولت آمریکا با حمایت از شاه در غائله نیمه خرداد 42 ، سبب تأخیر پانزده ساله در به قدرت رسیدن خمینی شد!]



[1] - این در حالیست که خمینی پیش از انقلاب ، شاه را متهم به ریخت و پاش و انتقال پول نفت به غرب و گرسنه نگاه داشتن مستضعفین می کرد!
[2] - رابرت دریفوس ، ص75-74