قتل و خونریزی ای که
خمینی مسبب آن گردید به هیچ وجه محدود به ایران و عراق نبود بلکه از پاکستان تا
لبنان را در بر گرفت. خمینی به محض برقراری حکومت در ایران شروع به تحریک شیعیان
منطقه نموده و آنها را به قیام علیه حکومتهایشان فرا خواند و به دنبال بروز
حرکتهای اعتراضی در عربستان ، کویت ، بحرین و...
شیعیان در این کشورها مورد سرکوب قرار گرفتند.
آیت ا... منتظری در کتاب خاطرات خود می نویسد: « وقتی که انقلاب پیروز شد یک غرور
مخصوص هم بیت امام و هم ما و هم دیگران را فرا گرفت. اصلاً در ذهن همه ما این بود
که گویا عالم را مسخّر کردهایم. این حالت غرور را برای همه ما ایجاد کرد و لذا در
بُعد سیاست خارجی ، شعارها همه بر اساس صدور انقلاب و این که انقلاب مرز نمی شناسد
و این قبیل مسائل متمرکز بود. این شعارها کشورهای همجوار را به وحشت انداخت و این
فکر برای آنها ایجاد شد که اینها به این شکل که پیش می روند فردا نوبت
ماست.» با ایجاد یک حکومت شیعه نمایی که سخن از صدور انقلابش به
جهان می کرد و با کشور همسایه درگیر جنگ شده بود وهابیون عربستان سعودی به شدت
احساس نگرانی کردند زیرا این جنبش نوپا برای ملت های عرب بسیار جذاب بود. پس ایشان
چاره را در آن دیدند که عقاید شیعیان مبنی بر کفر سه تن از خلفای راشدین را از
منابع شیعه بیرون کشیده و در میان اهل سنت منتشر کرده و زمینه تکفیر شیعه و کشتار
آنان را فراهم کنند. به دنبال تظاهرات جمعی از شیعیان در پاکستان ، ژنرال ضیاءالحق
که با کودتا روی کار آمده بود نیز احساس خطر کرده و با وهابیون سعودی هم پیمان شد.
از آن هنگام ، مدارس وهابی در پاکستان رشد قارچ گونه یافته و تفکر تکفیری جهادی
علیه شیعه صورت عمل به خود گرفت و گروههای تروریستی وهابی چون سپاه صحابه و لشگر
جنگوی و... از سال 1983 آغاز به شکنجه و کشتار شیعیان کردند که تا امروز ادامه
یافته و دهها هزار قربانی گرفته است. خمینی حتی در کتاب کشف الاسرارش دهه ها پیش از
انقلاب ، بر لزوم سرنگونی رژیم وهابی سعودی تأکید کرده بود. استعمار از یک سو فرقه وهابیت را با محوریت اصل
تکفیر مسلمانان (شیعه و سنی) و جنگ با آنها تأسیس نموده [رجوع كنيد: "خاطرات مستر هامفري"] و
رژیم وهابی سعودی را بر شبه جزیره عربستان حاکم کرده [با فعاليت هاي رسمي "توماس لورنس"، "ژنرال ادموند
آلنبي" و "جان فیلبی"
بر اساس ثبت تاریخ] و از
سوی دیگر یک روحانی نمای شیعه نما با داعیه جهانگشایی را بر ایران حاکم کرده تا با
جنگ میان این دو در منطقه مسلمانان را تضعیف کند. ثمره این سیاست خطرناک تازه در حال به
بار نشستن است و اکنون گروهی از تکفیریون وهابی (ملقب به داعش) با پشتوانه حمایت
مالی لجستیکی برخی از قدرتهای استعماری و دولتهای ارتجاعی عرب منطقه با به دست
گرفتن کنترل بخشهایی از سوریه و عراق و با شعار انتقام از ایرانیان و شیعیان تا
نزدیکی مرزهای ایران نيز رسیدند. متأسفانه جریان سلفی تکفیری در میان جوانان اهل
سنت که از حکومتهای خود به شدت سرخورده اند زمینه رشد دارد. گروههای تروریستی تکفیری وسیله ای
برای دولتهای مرتجع عرب برای رها شدن از شرّ جوانان شرور روانی و بیکار خود و به
کارگیری نیروی آنها برای پیشبرد منافع سیاسی خود و استعمار در منطقه هستند. این
گروهها برای مبارزه با شیعیان و نسل کشی آنها سازماندهی و حمایت می شوند. دولت عربستان در اقدامات نمایشی ، صد میلیون دلار
به صندوق مبارزه با تروریسم سازمان ملل کمک می کند اما هم زمان ، میلیاردها دلار
برای صدور ایدئولوژی سلفی- تکفیری خود به سراسر جهان هزینه می کند. این دولت پنجاه
میلیون دلار به پناهجویان سوری کمک می کند ، در حالی که پیش از آن صدها میلیون
دلار به تروریستهایی کمک کرده که موجب آوارگی آنها شده اند! کتابهای درسی که در
مدارس مناطق تحت کنترل داعش در سوریه تدریس می شود کتابهای درسی رسمی کشور سعودی
است که صفحات ابتدایی آن که دارای آرم وزارت آموزش عربستان است کنده شده است. در سندی که وب
سایت ویکی لیکس منتشر کرد، هیلاری کلینتون ، وزیر امور خارجه سابق آمریکا در
دسامبر سال 2009 نوشت که عربستان یک پایگاه مهم حمایت مالی از القاعده، طالبان ،
لشکر طیبه پاکستان و دیگر گروههای تروریستی است. وی در این سند عربستان را "بهشت تأمین و تجهیز تروریسم" خوانده است. داعش نمود کامل و ثمره
نهایی "اسلامِ ابداعیِ عمربن خطاب" است. یکی
از وجوه بروز "سرطان داعش" معرفی ماهیت اسلام
انحرافی خلفاء غاصب به جهانیان است.
امروز
اولياي جمهوری اسلامی با احساس خطر جدی از جانب سلفی ها ، دم از وحدت شیعه و سنی و
رفع اختلافات می زنند که سخنی پوچ و باطل است.
اختلاف بنیادی هزار و چهارصد ساله شیعه – سنی بنا نیست و امکان ندارد که تا پیش از
ظهور امام زمان (ع) رفع شود. فقط شیعیان نباید به آن دامن بزنند. طبق فتوای آیت
ا... سیستانی: توهین علنی به صحابه پیامبر (ص) به شدت محکوم است و خلاف چیزی است
که امامان شیعیان خود را بدان توصیه کرده اند.
اما
اگر مقصود مسئولان جمهوری اسلامی ، وحدت فرقه ضاله ولایت فقیه با اهل سنت و سلفيون
است ، این وحدت به صورت کامل حاصل است و هر دو گروه با پذیرش ولایت "اولی
الامرِ غیرمعصوم" ، بر سر اصول توافق دارند و اختلاف آنها تنها بر سر
این است که چه کسی باید اولی الامر باشد: آقای خامنه ای ، ملک عبدا... سعودی
، یا ابوبکر البغدادی.
بدین ترتیب خمینی ، تشیع حقیقی که تا زمان ظهور "سفیانی"
در سوریه، کاری به حکومت و سیاست ندارد را تحت خصومت و هجوم سلفي هاي منطقه قرار
داده است و آنها به خود اجازه مي دهند هرگونه تحقير و آزاري را نسبت به شيعيان و
ايرانيان روا دارند. سياستهاي خميني و رژيم او در منطقه
كه تحت عنوان "تشيع" صورت مي
پذيرد و اخيراً عربستان سعودي را به حمله به يمن واداشته است ، در حال سوق دادن
وضعيت به سوي "تعيين تكليف در يك جنگ
بزرگ سلفي- شيعي" است. خميني هنوز شناخته نشده است.
او هنگامي شناخته خواهد شد كه به سبب وجود او هرج و مرج و جنگ داخلي در ايران روي
داده و ميليونها تن ديگر از بين بروند و سپس يك جنگ منطقه اي بين شيعيان و سلفيان
برپا شده و احتمالاً آتش جنگ جهاني سوم نيز شعله ور گردد.
شیعه
دوره ای بسیار سخت را می گذراند ؛ از یک سو دولت های سلفي و مزدوران خونخوارشان در
کمین آنها هستند (دشمن خارجی) و از سوی دیگر رژیم دجال ، هستی و دین آنها را به
گروگان گرفته و قرائت شبه عُمَری خود از اسلام را به ایشان تحمیل نموده است (دشمن
داخلی).
بندربن سلطان سعودي
(فرزند نامشروع سلطان بن عبدالعزيز) اندک زمانی پیش از 11
سپتامبر 2001 گفته بود: « طولی نخواهد
کشید که در خاورمیانه تنها خدا باید به شیعیان کمک کند زیرا به زودی 100 میلیون
شیعه خاورمیانه خود را با فاجعهای روبرو خواهند دید.» یک طرح اساسی استعماری برای زمینگیر کردن شیعه طراحی و به
اجرا نهاده شده است و اگر معجزه ظهور "ناجی موعود ایران" رخ ندهد ، فاجعه اي
در انتظار است. جوانان غیور ایرانی باید
آماده نبردهایی بزرگ باشند: ابتدا با نیروهای وفادار به رژیم دجال و سپس تکفیریون
سلفی، و منطقه را از لوث وجود آنها پاکسازی نمایند. [با ظهور سید
جلیل القدر خراسانی، ريزشي بزرگ در نیروهای مسلح جمهوري اسلامي را شاهد خواهيم بود
و بسياري از اين نيروها به ایشان خواهند پیوست و تنها اشقیاء از میان آنان به نظام
دجال وفادار خواهند ماند.]
بايد خاطرنشان ساخت كه یکی از دلایل ظهور و سلطه دجال این است که با
فاجعه آفرینی های خود مسلمانان و سرانجام بشریت را به ستوه آورد تا زمینه پذیرش
حکومت عدل الهی در مردم ایجاد شود. بحران های سختی (شبیه آنچه در برخی
کشورهای منطقه در جریان است) در انتظار جامعه ایران است و هدف از این بحران ها ،
ایجاد دگرگونی ساختاری در جامعه و اصلاح ریشه ای آن است.
« به هدف گرد آوردن تمام اقوام بشر بر دين واحد خود ، با فرود غضب بر
ایشان ، فرمانروايي تمامي سلاطين و حاكمان زمين را زايل خواهم نمود و شعله خشم من
همه را خواهد سوزاند.»[1]
شباهت دو اسلام سیاسی بنیادگرای شیعه و سنی: جریان سیاسی بنیادگرای اسلامی در تشیع 36 سال پیش تحت عنوان "ولایت فقیه"
در ایران روی کار آمد و جریان بنیادگرای اسلامی در مذهب اهل سنت نیز در چند سال
اخیر تحت عنوان "خلافت اسلامی" پدید آمده است. ادعای هر دو جریان ،
برپایی حکومت بر پایه شریعت است اما هر دو جریان در راه تحقق این هدف و حفظ قدرت
از اعمال خلاف شریعت بهره می گیرند. ساختار فکری در هر دوی این جریان های
استعماری که خود را به شیعه و سنی چسبانده اند و رهبرانشان افرادی کاملاً بی اعتقاد
به مبانی دین و اخلاق و دارای سوابق جنایی بوده وهستند ، یکی است: استفاده
ابزاری بسیار بی رحمانه از دین برای گسترش قدرت و نفوذ سیاسی بر منطقه ، و هدف
استعمار از ایجاد چنین نظام های موحش قرون وسطایی؛ کندن ریشه دین خدا از خاورمیانه
و جهان. تنها تفاوت اين
دو گروه در اين است كه "حكومت اسلامي" جنايات فجيع را به صورت
علني صورت مي دهد اما "جمهوري اسلامي" به صورت پنهاني. بايد خاطرنشان ساخت كه برخي از استراتژيست هاي برجسته غربي
اظهار داشته اند كه سياست غرب مبني بر مدرنيزاسيون خاورميانه كه با روي كار آوردن
آتاتورك و رضاشاه آغاز گشت سياستي اشتباه بود و غرب مي بايست از همان هنگام
دولتهاي مذهبي افراطي را روي كار مي آورد.